فرهنگستان علوم اسلامی قم - آخرين عناوين گفتگو ، گفتار :: نسخه کامل https://www.foeq.ir/notes Mon, 20 May 2024 00:06:29 GMT استوديو خبر (سيستم جامع انتشار خبر و اتوماسيون هيئت تحريريه) نسخه 3.0 https://www.foeq.ir/skins/default/fa/normal/ch01_newsfeed_logo.gif تهيه شده توسط فرهنگستان علوم اسلامی قم https://www.foeq.ir/ 100 70 fa نقل و نشر مطالب با ذکر نام فرهنگستان علوم اسلامی قم آزاد است. Mon, 20 May 2024 00:06:29 GMT گفتگو ، گفتار 60 قدرتِ منطقِ مقاومت؛ انعکاس میدانی «نظام محاسباتی» جبهه‌ی مقاومت https://www.foeq.ir/vdca.mn6k49nu65k14.html مقدمهاصول «نظام محاسباتی» حاکم بر فرآیند تولد و تکامل جبهه‌ی مقاومت، در شیوه‏ی پاسخ‌گویی به حمله به کنسول‌گری کشورمان در دمشق، انعکاس روشنی داشت. از این آوردگاه می‌توان برای آشکارسازی «منطق مقاومت» بهره گرفت و راستای فاعلیّت این دستگاه محاسباتی در شکل‌دادن به نظم جدید جهانی را گمانه‌زنی کرد. «ایستادن در نقطه‌های غیرقابل‌انکار قدرت‌آفرین»، «تغییرِ منطقِ موازنه‌ی تکنولوژی‌های هراس‌آفرین» و «بهره‌گیری از قدرت بهت خبری»، سه مولفه‌ی برجسته‌ای هستند که به‌عنوان انعکاس این نظام محاسباتی در عملیات وعده‌ی صادق قابل تامل‌اند.الف. ایستادن در نقطه‌های غیرقابل‌انکارِ قدرت‌آفرینمنطق هزینه و فایده‌ی عملیات وعده‌ی صادق (به‌عنوان یک کنش نظامی) از «نظام محاسباتیِ» دیرپاتر و موسع‌تری بهره گرفته بود. این منطق آشکارکننده‌ی «روشِ» گزینش و انتخابِ نقطه‌هایی برای حضور موثر و تعیین‌کننده‌ی جبهه‌ی مقاومت در منطقه‌ی غرب آسیا بود؛ حضوری که هرگونه عکس‌العمل نسبت به آن، زاینده‌ی قدرت انکارناپذیر برای این جبهه باشد. ایجاد ناامنی غیرقابل‌بازگشت در مناطق امن ژئوپلیتیک استعمار و برافراشتن پرچم مقاومت در آن‌جا، از مهم‌ترین مشخصه‌های این نقطه‌یابی است.فنیقیه و سواحل کنعان، زادگاه استعمار باستان است. نخستین کشتی‌های ماجراجوی استعمار، قریب به سه هزاره قبل، از سواحل این منطقه به راه افتادند و با لنگرانداختن در سواحل شمالی و جنوبی مدیترانه، نخستین جوامع استعماری -مثل کارتاژ- را تاسیس کردند. تجربه‌ی جدیدتر استعمار، در پنج دهه قبل، از زمانی آغاز گردید که بیرق اسلامِ اموی در آندلس پایین کشیده شد؛ در این وضعیت جدید، از ماترک این تمدن، کشتی‌های استعماری از سواحل ایبریا (اسپانیا و پرتغال)، این‌بار به مقصد جنوب آسیا به راه افتادند و سنگ بنای تجارت اقیانوس‌پایه را بر زمین نهادند. این طرح چپاول‌گرانه در دوره‌ی متاخر با حفر کانال سوئز تکمیل شد و نسخه‌ی جدیدی پی‌ریزی گردید که ماحصل آن، اختلال در تجارت زمینی جهان شرق و محاصره‌ی اقتصادی مناطق مسلمان‌نشین بود. این طرح تا به امروز پیش رفته و رژیم صهیونیستی، نگهبان آن بوده است. تبدیل مأمن استعمار به مکمن جبهه‌ی مقاومت، با حضور موثر در گلوگاه‌های حیاتی نظام سلطه، یک راهبرد کلان در تاریخ این جبهه می‌باشد؛ چراکه تغییر ژئوپلیتیک استعمار، یکی از الزامات اساسی برانداختن این رویکرد غیرانسانی است.با تکیه بر این اصل محاسباتی، جمهوری اسلامی ایران نه‌تنها هیچ‌گاه حضور مستشاری خود در شامات و فلسطین را انکار نکرده است، بلکه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دهه‌ی گذشته به آمادگی جمهوری اسلامی برای تجهیز کرانه‌ی باختری نیز آشکارا تصریح فرموده‌اند.(۱) حضورِ تعیین‌کننده‌ی مقاومت در متن «کانون‌های جغرافیاییِ مظلومیتِ آشکار» و کنش‌های موثر در جهتِ «تغییرِ قطعیِ معادلاتِ قدرت» در آن نقاط، بی‌شک تابع یک «روشِ» محاسبه‌شده برای مواجهه‌ی دقیق و «سنجیده» با نظام سلطه‌ی جهانی است. طبعا این منطق، مهم‌تر و رکین‌تر از اقدام میدانی است؛ چراکه همواره قدرت زایش و امکان تکرار در بطن آن نهفته است. حمله به مرکزی که مستشاران جمهوری اسلامی ایران در آن‌جا حضور داشتند، به گمان فروکاستن و مهارکردن استقامت مثال‌زدنی مردم مظلوم غزه، اقدامی بود که این رژیم، خواه از این اقدام غیرحقوقی چشم‌پوشی می‌کرد و خواه این رفتار غیرانسانی را مرتکب می‌شد، نتیجه‌ی آن چیزی جز «واضح‌ترشدن چهره‌ی ددمنشانه‌ی رژیم» و مآلا «افزون‌ترگشتن قدرت جبهه‌ی مقاومت» نبود. زیرا تداوم کمک‌های مستشاری، به‌نحوی به زوال این رژیم را تسریع می‌کرد؛ حمله به این کانون و پاسخ پشیمان‌کننده‌ی ایران نیز اینک به‌نحو دیگری زوال وکیل استعمار در غرب آسیا را شتاب بخشیده است. ارتقای راهبرد جبهه و گسترش نفرت جهانی نسبت به صهیونیزم را نیز باید به وضعیت پیشین اضافه کرد. با وجود این منطقِ محاسبه‌ی زیان و فایده، امکان تکرار چنین حضورهایی هر لحظه وجود دارد. با این منطق، نظام محاسباتی حاکم بر تعامل میدان و دیپلماسی در جبهه‌ی مقاومت نیز قابل تشخیص و پیش‌بینی است. ب. تغییرِ منطقِ موازنه‌ی تکنولوژی‌های هراس‌آفرینانقلاب صنعتی، شمشیر دولبه‌ی مدرنیته برای معماری و ساخت جهان مدرن بوده است. از همان ابتدا که با اختراع موتور بخار، صنعت در خدمت استعمار و به‌سلطه‌درآوردن ملت‌های اقصی نقاط جهان قرار گرفت، پس از جنگ جهانی دوم و رونمایی از قدرت هسته‌ای، تکنولوژی‌های هراس‌آفرین نیز به استخدام هژمونی نظام سلطه درآمدند. تغییر و تحول در «معادله‌ی رعب» حاکم بر نظام بین‌الملل، که از این تکنولوژی‌های مرزِ دانشی تغذیه می‌کنند، بخش مهمی از نظام محاسباتی جبهه‌ی مقاومت برای پنجه‌درانداختن با نظام سلطه است. عملیات وعده‌ی صادق، سومین اقدام عینی و عملی نظام جمهوری اسلامی ایران علیه کشورهایی بود که مجهز به بمب اتمی هستند. این اقدام را جز با تکیه بر منطق محاسباتی جبهه‌ی مقاومت نمی‌توان تفسیر کرد.در ادبیات روابط بین‌الملل و مطالعات امنیت، از «بمب اتم» به‌عنوان «سلاحی برای استفاده‌نشدن» یاد می‌کنند. بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند که برای تامین بازدارندگی، کشورهای در معرض تهدید باید به این سلاح راهبردی مجهز شوند. نکته‌ای که غالبا در این میان مغفول می‌ماند، این است که تجهیزشدن به سلاحِ مذکور، به‌معنای تبعیت از منطقِ قدرتِ نظامِ سلطه و به‌رسمیت‌شناختن آن است. آن‌چه امکان شکل‌گیری هندسه‌ی جدیدی از نظم در محیط بین‌الملل را نوید می‌دهد، ظهور منطقی نو برای تامینِ موازنه‌ی صلح-تهدید است. تغییر در «روش» حاکم بر موازنه‌ی تکنولوژی‌های نظامی و اصول مسلّم دیپلماسی و امنیت، یکی از نشانه‌های امکان ترسیم هندسه‌ی جدید نظام بین‌الملل است. این‌که بازیگری بتواند بدون افتادن در الزاماتِ منطقِ رایجِ بازدارندگی، از تکنولوژی، ابزار و مولفه‌های دیگری برای این مراد بهره بگیرد، نشانه‌ی صدق این سخن است که «خطّ اساسی سوّم و یکی از خطوط اصلی نظم جدید، گسترش منطق مقاومت خواهد بود. فکر مقاومت و جبهه‌ی مقاومت در مقابل زورگویی گسترش خواهد یافت که مبتکرش جمهوری اسلامی است». (۲)ظهور این قدرتِ متکی به تکنولوژی‌های نظامی از آستین سازمان‌ رزم جمهوری اسلامی ایران، تصور قدرت منطقه‌ای و جهانیِ ایرانِ پساترکمنچای را در انظار مردم ایران و جهان به‌نحو اغماض‌ناپذیری تغییر خواهد داد. فراموش نکنیم که ما همان کشوری بودیم که مدرنیته را در وسط جنگ با روس‌ها و در بهت ناشی از عدم توازن تکنولوژی نظامی شناختیم؛ تکنولوژی نظامی همیشه برای ما نشانه‌ی عقب‌ماندگی بود. اما اینک، ایران، تنها کشوری در جهان است که با تکنولوژی نظامی خاص خودش، به تهدیدات و تجاوزات برخاسته از سه کشور هسته‌ای، با تکنولوژی ناهمتراز و ضمن رعایت اصول اخلاقی و انسانی در متن جنگ، پاسخ بازدارنده داده است. طبعا منطق این تغییر، مهم‌تر از مصادیق آن است؛ این منطق می‌تواند در نمودها و عرصه‌های دیگر نیز تکرار شود؛ شیوه‌ی انسانی‌تری برای تقسیم‌بندی قدرت در جهان و برقراری موازنه‌ی رعب، با این تجربه‌ها امکان پیدا می‌کند.ج. بهره‌گیری از قدرت بُهت خبریپیش‌بینی نویسنده از نحوه‌ی عکس‌العمل جمهوری اسلامی نسبت به حمله به کنسول‌گری کشورمان در سوریه -با توجه به تصوّر اجمالی‌اش از نظام محاسباتی مورد بحث- این بود که پاسخ ایران در «روزِ روشن» انجام خواهد شد. استدلالم این بود که این «منطق نو» باید بر همگان «عیان» بوده و «روا» پنداشته شود. آن‌چه این گمان را تقویت می‌کرد، انجام عملیات طوفان‌الاقصی در لحظه‌ی فجر صادق بود. با این پیش‌فرض احتمال می‌رفت که عملیات وعده‌ی صادق در لحظه‌ی عصر و و آغاز زوال آفتاب صورت بگیرد. اما آن‌چه در عمل رخ داد، آغاز این عملیات در ساعات منتهی به بامداد بود. اگرچه پیش‌بینی نویسنده اشتباه بود، اما در منطقِ توجیه‌گر آن نقصی وجود نداشت و در اصول آن تغییری رخ نداد؛ زیرا ماجرا و نحوه‌ی بازنمایی خبری آن به‌نحوی پیش رفت که گویا پاسخ ایران در «صبح روشن» انجام گرفته است. کلّ عملیات، از لحظه‌ی پرتاب تا اصابت -که چندین ساعت به‌طول انجامید- با گزارش‌های زنده و لحظه‌به‌لحظه‌ی شبکه‌های خبری ایران و تحلیل‌های پیوستیِ کارشناسان پوشش داده شد.با توجه به شواهد و قرائن، به‌نظر می‌رسد که مهندسان خبری این اقدام نظامی، «مخاطبان بیدارِ قاره‌ی امریکا» را نخستین هدف خود قرار داده بود. کلّ عملیات وعده‌ی صادق از لحظه‌های آغازین‌اش، برخلاف اصل غافل‌گیری و پنهان‌کاری نظامی، با پوشش خبری لحظه‌‎به‌لحظه‌ی شبکه‌های خبر همراه بود. ساکنان قاره‌ی امریکا در حالی روز تازه‌ی خود را آغاز می‌کردند که گزارش زنده‌ی پرتاب پهبادها و موشک‌ها از خاک ایران به‌سوی رژیم اشغال‌گر صهیونیستی، نخستین خبرِ پیش روی ایشان بود و به‌شکل زنده بازتاب داده می‌شد. حتی ردّ پای ایجاد «تعلیق» و «بهت» نسبت به ابعاد واقعه نیز در نحوه‌ی خبر رسانی لحاظ شده بود؛ چراکه اصول دستور زبان فارسی با زمانِ فعلِ «اصابت» در نخستین بیانیه‌ی رسمی نیروهای مسلح با یک‌دیگر هم‌خوانی نداشت.نکته‌ی آخر و تذکرنخستین طلیعه‌ی عملیات وعده‌ی صادق، فرازهایی از خطبه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در عید سعید فطر بود. تذکر معظم‌له و تاکید ایشان بر مساله‌ی «وحدت» نیز در چارچوب این منطق و الگوی دستگاه محاسباتی مورد قابل بحث است. بنابر منطق حاکم بر نظام محاسباتی‌ای که به گمانه‌زنی نسبت به برخی از ابعاد آن پرداختیم، نقطه‌ی آسیب‌پذیر جمهوری اسلامی ایران و جبهه‌ی مقاومت، به مقوله‌ی «وحدت درونی»اش برمی‌گردد. همه‌ی دستاوردهای این اقدام حیرت‌آور می‌تواند تحت‌الشعاع اختلافاتی قرار بگیرد که ظرفیت اختلال در «وحدت ملی» و «وحدت راهبردی جبهه‌ی مقاومت» را داشته باشند. این تذکر در «پرده» گفته شد؛ «راستان» اشارت آن را می‌توانند به‌درستی دریابند.پی‌نوشت[۱]. https://farsi.khamenei.ir/others-special?id=۲۸۲۹۹.[۲]. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=۵۱۲۵۹. ]]> گفتگو ، گفتار Tue, 07 May 2024 11:38:10 GMT https://www.foeq.ir/vdca.mn6k49nu65k14.html نقد و ارزیابی کتاب تقریر مباحث فلسفه اصول استاد میرباقری https://www.foeq.ir/vdcj.ievfuqe8ysfzu.html کرسی علمی-ترویجی نقد و ارزیابی کتاب "تقریر مباحث فلسفه اصول استاد میرباقری" - جلد اول؛ در روز چهارشنبه 16 اسفند 1402 در فرهنگستان علوم اسلامی قم برگزار شد.▫️مقرر و ارائه کننده:حجت الاسلام محمدرضا ترابیناقد اول:حجت‌الاسلام محمد متقیان(استاد سطوح عالی حوزه‌ علمیه و پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی)ناقد دوم:حجت‌الاسلام یحیی عبداللهی(استاد سطوح عالی حوزه‌ علمیه و پژوهشگر فرهنگستان علوم اسلامی) دبیر علمی:حجت‌الاسلام یاسر فروغی‌فرگزارش نشست:ارائه حجت‌الاسلام محمدرضا ترابی(نویسنده کتاب):در ابتدای جلسه نویسنده محترم کتاب به ارائه خلاصه‌ای از کتاب و روند نگارش آن پرداختند.بخش اول از این کتاب که در حال حاضر به نگارش درآمده به ضرورت فلسفه اصول فقه می‌پردازد. در این‌باره اشاره شده اولین ضرورت بحث مشخص شدن جایگاه هر یک از مباحث اصولی در فرآیند استنباط فقهی است، چیزی که امروزه در کتب متداول اصولی به صورت منطقی وجود ندارد و لذا برخی مباحث مطرح در اصول در واقع خارج از علم اصول بوده ولی به خطا در ذیل مباحث اصولی بحث می‌شود و یا برعکس برخی موارد مورد نیاز روش استنباط در علم اصول بحث نمی‌شود. همه این موارد توسط فلسفه اصول شناسایی و به صورت منطقی دسته‌بندی می‌شوند.اما دومین رویکردی که در باب ضرورت فلسفه اصول در این کتاب توسط استاد میرباقری طرح گردیده است، ضرورت بحث از باب کارآمدی فقه است، به این بیان که سطح تفقه موجود پاسخ‌گوی نیازهای جامعه امروز نیست و حتما فقه نیاز به ارتقا دارد و لذا برای ارتقای فقه روش استنباط آن نیز باید به نفع کارآمدی هرچه بیشتر فقه دست‌خوش تحول گردد. این بحث در واقع یک سلسله مدعیاتی است که از ابتدا نیاز به اثبات دارد، مثل اینکه اساسا چرا فقه موجود پاسخ‌گوی تمام نیازهای بشر و جامعه امروز نیست؟ اصلا فقه مطلوب شامل چه احکامی می‌گردد؟ آیا برای دست‌یابی به چنین فقهی تحول در اصول فقه ضروری است یا اصول موجود کفایت می‌کند؟ همه این مباحث در علمی به نام فلسفه اصول فقه بحث می‌شود.براین اساس اولین و مهم‌ترین بحثی که در این جلد از کتاب مطرح شده است، بحث از سنخ جدید حکم (شریعت)و نسبت آن با حکومت به عنوان رکن اصلی جامعه امروز است. لذا در عمده این جلد از کتاب به نقد و بررسی آراء مختلف در باب نسبت شریعت و حکومت پرداخته شده است و در نهایت و در آخرین نظر، استاد میرباقری به طرح نظریه مرحوم استاد حسینی(ره) پرداخته و این دیدگاه را در چهار بخش ارائه می‌دهند.۱. چیستی موضوع حکومت: سرپرستی تکامل اجتماعی ۲. فرآیند اسلامی شدن سرپرستی تکامل اجتماعی ۳. سنخ احکام مورد نیاز برای اسلامی شدن تکامل اجتماعی چیست؟ ۴. مبانی و زیرساخت‌های لازم برای استنباط احکام مورد نیاز برای اسلامی شدن تکامل اجتماعی چیست؟طرح نظرات ناقد اول: حجت‌الاسلام محمد متقیاننقد اول: ارائه یک نقد در روش نگارش کتاب اساسا تدوین مباحث استاد به سه صورت ممکن است.۱. پیاده و فهرست ۲. کتاب نویسی براساس نظرات استاد ۳. تقریرنویسی. در سنت تقریرنویسی سهم تاثیر مقرر چشمگیر بوده و خود قسمتی از ارزش محتواست. اما در اثر حاضر با اینکه به نام تقریر است ولی بنظر می‌رسد دست مقرر برای اصلاح متن باز نمی‌باشد به طوری اشاره به بسیاری از مباحث در کتاب لزومی ندارد ولی در متن ذکر شده، به این دلیل که استناد متن به استاد حفظ شود؛ به عنوان نمونه طرح مفصل سند۲۰۳۰ در کتاب! در حالیکه حتما طرح این دست مباحث که اقتضای کلاس است، شان یک بحث تخصصی حوزوی نیست.نقد دوم: ارائه برخی نقدهای محتوایی۱. نظرات مرحوم نائینی و مرحوم مومن خوب و درست ارائه نشده و لذا نقدها هم نابجاست که البته این اشکال به مقرر بازگشت نمی‌کند._مثل نسبت اشتباهی که به مرحوم نائینی در دستور به جمع‌آوری کتاب تنبیه‌الامه داده شده است._یا نسبت تاثیرپذیری مرحوم نائینی از روح القوانین منتسکیو که حتما اشتباه است._یا اینکه مرحوم نائینی ولایت فقیه را نه از باب ادله بلکه از باب امور حسبه قبول داشته‌اند، در حالیکه ایشان در تقریرات مکاسب به صراحت ولایت عامه فقیه را از طریق مقبوله می‌پذیرد. ۲. اشکال دیگر اینکه گاهی از منظر مبنای جدیدالتاسیس فرهنگستان که اساسا هیچ سابقه‌ای در حوزه‌های علمیه ندارد، آرای دیگران نقد می‌شود درحالیکه اصولا نقد باید برپایه مواردی باشد که صاحب نظر خود به آن اشراف داشته و در مواردی بدون لحاظ آن ایراد نظر کرده است، نه اینکه از پایگاهی نقد شود که اساسا صاحب نظر اصلا از آن اطلاعی نداشته است. مثلا به مرحوم نائینی نقد شده است که مبنای دین‌شناسی ایشان مبنی بر معرفی دین به مجموعه گزاره‌ها اعتقادی اخلاقی و حقوقی اشتباه است و اساس دین جریان الوهیت و ولایت می‌باشد!۳. همچنین در کتاب به آقای مومن نسبت داده شده است که فقیه حق جعل قانون ندارد، در حالیکه ایشان در کتابشان سرفصلی دارند به نام اختیارات ولی الامر در جعل قوانین!طرح نظرات ناقد دوم: حجت‌الاسلام یحیی عبداللهی۱. نقد اول: لزوم دسته‌بندی شخصیت ها ذیل عنوانین محتوایی۲. نقد دوم: لزوم ساختارمندی ارائه هر نظریه در قالبی ثابت مثل ضرورت موضوع هدف۲.نقد سوم: در دیدگاه ها جای آقای مهدی حائری و سید احمد مددی خالی‌ است.۳.نقد چهارم: بهتر این بود که در نظریات از صاحبان این نظریات در زمان خودمان بهره ببریم تا با ایجاد همدلی و همفکری با آن‌ها استحکام تقریر نظرات را بالا ببریم.۴. نقد چهارم: در طرح نظر شهید صدر یک خلطی رخ داده است. ما در دیدگاه شهید صدر داریم که ایشان می‌خواهد به کمک دیدگاه‌های کل‌گر و نظام‌مند از روبناهای فقهی به احکام مکتبی برسد اما مسیر برعکس که بخواهند از مکتب به احکام فقهی دست بیابند در نظر ایشان وجود ندارد.۵. نقد پنجم: اینکه به شهید صدر نسبت داده شده است که ایشان قائل به حقیقت شرعیه است به نوعی بزرگنمایی است.۶. نقد ششم: برخی مبانی بسیار ضعیف و مجمل بیان شده است، مثلا بحث مهمی مثل معرفت‌شناسی در دو پاراگراف گفته شده که این موجب بدفهمی می‌شود.طرح نظرات برخی از حاضرین درجلسهحجت‌الاسلام غنایی: نکته‌ای که آقای متقیان در لزوم دقت بیشتر در بیان نظرات مختلف فرمودند کاملا درست است و این لازمه یک کار علمی ‌پژوهشی است. ولی عرض می‌کنم با وجود اینکه قالب علمی پژوهشی برای کتاب در این سطح از بحث مطلوب است، اما شاید به علت محدودیت وقتی که جناب استاد و تیم پشتیبان ایشان دارند و همچنین به خاطر برخی ملاحظاتی که خیلی قابل بیان نیست، این سطح از دقت که لازمه کتاب علمی پژوهشی است برای استاد و تیم‌پشتیبان ایشان مقدور نباشد، لذا بهتر است قالب کتاب از حالت نگارش یک کتاب علمی پژوهشی بیرون آمده و به صورت درس‌گفتار و جلسه جلسه نگاشته شود تا به این وسیله سطح انتظارات از کتاب قدری پایین بیاید. ثانیا در همین درس گفتار هم می‌توان این تقریرات را به چند نفر از اساتید عرضه کرد تا اشکالات فاحش در تقریر نظرات را اعلام کنند. ولی این غیر از کار اساسی و زمان‌بر در سطح عالی است.جواب نقدها و جمع‌بندی توسط آقای ترابی(نویسنده کتاب):- اولا برخی نقدهای دوستان درست و وارد است، اما اصلا این کتاب یک نسخه اولیه و غیر نهایی از بحث است و ما در میانه راه هستیم و اساسا فلسفه تشکیل این جلسه و شبیه آن در آینده به این جهت بوده که صاحب‌نظران محترم تمام نقدهای خود را به محتوا و شیوه نگارش کتاب بیان بفرمایند و سپس این نکات به جناب استاد میرباقری ارائه شده و مورد بحث قرار بگیرد تا در نهایت در صورت لزوم محتوا یا نگارش کتاب مورد اصلاح قرار بگیرد. -اما در مورد این نقد آقای متقیان که فرمودند باید تیم پشتیبان استاد با کار و دقت بیشتری محتوای نظرات را ارائه بدهند، باید بگویم آن جلسه یک ظرفیتی دارد، مثل اینکه استاد بنابر تجربه شخصی با یک حلقه خاصی می‌تواند کار بکنند و این حلقه هم ظرفیتی در این حد دارد و قابل ارتقا نیست، لذا مشکل را باید به همین شکل که عرض کردم یعنی به شکل پسینی حل کرد.-اما اینکه گفته شد در اینجا دست مقرر بسته است و نمی‌تواند تغییرات لازم در متن اعمال کند، به واقع این حرف درست نیست و اگر ناقد محترم اصل جلسات خام را می‌دیدند این حرف را نمی‌زدند، چون اتفاقا بنده با سعه اختیاری با حفظ استناد به متن استاد، تغییرات جدی در فهرست و نگارش متن انجام داده‌ام.-اما اینکه آقای عبداللهی فرمودند خوب بود نظرات را در چند سرفصل محتوایی قرار می‌دادید، حتما این خوب است به شرط اینکه هر سر فصل در کتاب تناسب حجمی با بقیه فصل‌ها داشته باشد، مثلا می‌شد همه نظرات را در قالب ایده ثابت و متغیر، ایده فقه سرپرستی، و ایده آقای مومن آورد، اما مشکل اینجاست که اکثر نظرات در فصل اول جا می‌گرفت و مثلا ۲۰۰ صفحه می‌شد و سر فصل های بعد نهایتا ۲۰ تا ۵۰ صفحه بیشتر نمی‌شدند! اما برای جواب به دغدغه آقای عبداللهی در دسته بندی نظرات، اصل ایده دسته بندی مثلا به ثابت و متغیر و... هم به صورت جداگانه و هم در ذیل نظرات بیان و توضیح داده شده است.- اما اینکه فرمودند همه نظریات را در یک قالب بیاوریم، این دیگر تقریر کلاس استاد نیست و واقعا نوشتن کتابی مجزاست، هرچند سعی شده در این حد قالب ثابت رعایت شود که در همه نظریات بیان دیدگاه و نقاط قوت و ضعف بیان شوند.حجت‌الاسلام غنایی:بنده از طرف معاونت پژوهش فرهنگستان و براساس ظرفیتی که داریم پیشنهاد می‌کنم برای هریک از نظریات، یکی از شاگردان و یا به عبارتی صاحبان هر نظریه در عصر حاضر را انتخاب کرده و کتاب را به ایشان ارائه نموده و با رفت و برگشت با ایشان به نهایت دقت در نقل نظریات دست بیابیم، آن موقع می‌توان گفت این یک کار علمی پژوهشی است. ]]> گفتگو ، گفتار Tue, 30 Apr 2024 05:56:09 GMT https://www.foeq.ir/vdcj.ievfuqe8ysfzu.html لزوم تربیت انسان تراز تمدن سازی اسلامی https://www.foeq.ir/vdch.knzt23niwftd2.html اعوذ باالله من الشیطان الرجیمبسم الله الرحمن الرحیمالحمدلله ربّ العالمین و صلی الله علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم المصطفی محمّد و آله الاطیبین الاطهرین المعصومین الهداة المهدییّن سیّما بقیّة ‌الله فی الارضین و ارااحنا لتراب مقدمه الفداء و لعنت علی اعدائهم اجمعیناَللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً اللهم صَلِّ عَلَیْهِ صَلاهً لا غَایَهَ لِعَدَدِهَا وَ لا نِهَایَهَ لِمَدَدِهَا وَ لا نَفَادَ لِأَمَدِهَاان‌شاءالله خدای متعال ظهور حضرت را هر چه زود تر مقرر بفرماید و جبهه اسلام را بر دشمنانشان پیروز گرداند و ما را از خدمتگزاران و شهدا رکاب حضرت قرار بدهد، به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص). بسیار خدا را شاکرم و سپاسگزارم از اینکه که توفیق حضور در این محفل نورانی را به من عنایت کرد و همچنین از اینکه توفیق عنایت شد که یک طرح گفتگو برای دوستان و عزیزان و دانشجویان عزیز داشته باشیم، ان‌شاءالله امیدواریم که با کمک شما عزیزان نتایج خوبی حاصل بشود. به نوبه خودم از همه بزرگوارانی که زحمت کشیدند و همکاری کردند برای شکل گیری این دوره به خصوص استاد بزرگوار حضرت آقای موسوی تشکر می‌کنم. من کوتاه میخواهم مزاحم شوم. چند نکته را عرض می‌کنم. محور عرایض خودم هم از بیانات رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی اخذ کردم که در گفت و گوی با فرهنگیان عمدتا مطرح شده است.ـ نقش آموزش و پرورش در مدیریت از منظر رهبر انقلابنکته اول این است که نسبت به نقش آموزش و پرورش و آموزش رسمی در عبور کشور از گردنه های پیشرفت کم توجهی شده و بیشتر باید به آن توجه شود و آموزش و پرورش در برنامه‌ریزی‌هایش ـ که به خصوص برای آینده او در نظر گرفته می‌شودـ باید به گونه ای متحول شود تا بتواند نقش خود را در عبور دادن جامعه از گردنه های سخت پیشرفت اسلامی ایفا بکند. البته تعبیری از حضرت آقا تقدیم می کنم: « یک مطلب درباره جایگاه آموزش و پرورش در نظام مدیریت کشور است، اصلا آموزش و پرورش در مدیریت اداره کشور چه جایگاهی دارد؟ به نظر بنده بعضی هنوز قادر نیستند نقش آموزش و‌پرورش را در پیشرفت همه جانبه کشور درک کنند، یک خطای راهبردی در بین برخی از مسئولین در گذشته وجود داشته که خسارت هایی هم وارد آورده و آن کوچک‌انگاری این دستگاه حیاتی است؛ بعضی آن را به صورت یک مزاحم و به صورت یک مجموعه مصرفی نگاه کردند، مثلا فرض کنید فلان قدر از بودجه کشور صرف آموزش و پرورش می‌شود خوب دنباله اش چیست؟ دنباله اش برون‌سپاری است؛ خوب این معلوم است نتيجه اش چه می‌شود. بعد می‌فرمایند که به نظر بنده عبور از گردنه های دشوار پیشرفت که ما دنبال پیشرفت همه جانبه کشور هستیم و در این مسیر گردنه های دشواری وجود دارد [که] بدون کمک آموزش و پرورش ممکن نیست.» پس این یک نکته که ما باید توجه داشته باشیم که اگر می‌خواهیم در مسیر پیشرفت همه جانبه حرکت کنیم نیاز به یک آموزش و پرورش فعال و در تراز این تحولات داریم، که قسمت عمده و یکی از ارکان مهم آن شما آموزگاران و اساتید نسل آینده کشور هستید و مسئولیت خود را در این تراز باید بشناسید و به عهده بگیرید. ـ عبور مسیر پیشرفت جامعه از میان درگیری تاریخی و همه جانبه بین دو جریان حق و باطلنکته دوم اینکه مسیر پیشرفت یک مسیری است که از میدان جنگ اراده ها عبور می‌کند، یعنی اینطور نیست که تنها یک مسیر پیشرفت و یک مسیر واحدی وجود دارد که همه جامعه جهانی در آن مسیر حرکت می‌کنند و ما هم باید خودمان را به آن قافله برسانیم. این تصویری است که دنیای غرب می‌خواسته از پیشرفت درست کند و یک دنیای یک جانبه خلق کرده بود. حقیقت این است که مسیر پیشرفت از یک میدان درگیری همه جانبه عبور می‌کند که این درگیری هم درگیری جدیدی نیست، بلکه درگیری تاریخی است که همواره در طول تاریخ جوامع بشری این دو تا جریان وجود داشته و درگیر بوده اند؛ جریان حق که بر محور انبیاء الهی و اوصیا انها شکل می‌گرفته و مسیر کمال و پیشرفت بشر را از بستر هدایت خدای متعال دنبال می‌کند و معتقد است که ما نیاز به این هدایت الهی داریم و این هدایت را سعی می کنند در همه عرصه های حیات بشر جاری کنند و نقطه مقابلش هم جریانی است که اعلام استغنا از وحی الهی، تعالیم الهی و هدایتی آنها می‌کردند و طبیعتا دنبال ساخت یک جامعه و امت دیگری بودند، یعنی بر مدار اندیشه مستقل از هدایت الهی و انبیای الهی این جریان در طول تاریخ وجود داشته و این مسئله ای نیست که مختص به دوران ما باشد. البته در دوران ما این اندیشه یک غلبه و سیطره ای پیدا کرده و به تدریج لایه های باطنی و ظاهری خودش را از ایده های اساسی اش تا فلسفه‌هایش تا تحولات علمی تا تحول در حوزه فناوری و ایجاد ساختار های جهانی و بعد هم سبک زندگی را طراحی کرده و بعد هم یک الگوی تمام عیار برایش درست کرده و سعی کرده جامعه جهانی را در یک مسیر یکسان قرار دهد و الا این درگیری همیشه بوده و اینطور نیست که این درگیری، درگیری دوران ما باشد. همواره عده ای پرچمدار تمدنی عرفی و زمینی هستند ،تمدنی که مستقل از انبیاء شکل می‌گیرد و در مقِابلش هم یک حرکت عمیق و همه جانبه ای است که انبیاء الهی طراحی کردند و در عمق جامعه‌ بشری جریان دارد و این اختصاص به دوران ما هم ندارد. ـ جدی شدن درگیری تمدنی در عصر حاضربنابراین یک درگیری همه جانبه است و از دیر باز همه بوده و در دوران ما بسیار جدی تر شده است. تمدن عصر حاضر تمدنی به تمامه مادی است. آنها خود با صراحت اعلام می‌کنند که دوران حاکمیت نه فقط انبیاء الهی بلکه دوران حاکمیت خدای متعال تمام شده و ما خودمان یک بنیانی را بنا نهاده¬ایم که می‌توانیم مستقل از هدایت های الهی و انبیاء، جهان را بر طبق اراده و میل خودمان بسازیم. این راه تمدن جدید است، یعنی عرفی سازی زندگی بشر بر مبنای خواست انسان زمینی. در دوران ما این ایده تبدیل به یک تمدن فراگیر شده و به خصوص تقریبا در سده گذشته با تحمیل دو تا جنگ بزرگ بر جامعه جهانی بستر گسترش خودش را در جهان فراهم کرده؛ یعنی در کُمایی که بعد از جنگ دوم جهانی بر جهان حاکم شده بود، جنگی که اقلا ۵۰ میلیون نفوس در آن مستقیم کشته شدند، در جنگی که از سلاح غیر متعارف و اتمی در آن استفاده شده و بعضی از شهرهای بزرگ دنیا شخم زده شده ، در این فضای رعب انگیزـ که ده ها میلیون هم کشته های خاموش داشته ـ و در این دوران جنگ اول و دوم نظم جدیدی را برای جهان طراحی کردند ودولت ملت ها را گسترش و سامان دادند. بشر تا قبل از آن به این شکل زندگی نمی‌کرده است و جامعه جهانی اینگونه نبوده که کشورها بر اساس دولت ـ ملت ها شکل بگیرد و در دولت ها هم یک دولت مرکزی ، اقتدار مرکزی داشته باشد. در جامعه جهانی هم یک دولت مرکزی درست کردند بنام سازمان ملل و زیر مجموعه هاش و جهان را از طریق پروتکل ها و اسناد بین المللی جهان اداره کردند و سعی کردند یک جهان یک پارچه درست کنند که تا الان آثارش را در همه جهان می‌بینیم، در هر کجای دنیا تقریبا یکسان زندگی می‌کنند، روابط اجتماعی شان و ظاهر حیاتشان از جمله آموزش رسمی یک ظاهر متشابهی است. بنابراین باید توجه داشته باشیم که مسیر پیشرفت یک مسیر یک طرفه نیست بلکه دو جریان در این عالم مدعی رشد و کمال بشر هستند. البته تعبیر رشد و کمال نسبت به دستگاه استکبار تعبیر دقیقی نیست، ولی آن ها هم ادعا می‌کند دنبال پیشرفت و توسعه و کمال بشر هستند و این دو مسیر هم درگیری همه جانبه داشتند و دارند. نکته مهم این است که مسیر پیشرفت از یک درگیری همه جانبه عبور می‌کند و این میدان جنگ اراده ها است. اراده هایی که به دنبال ساخت حیات انسان هستند اعم از حیات فردی و اجتماعی و حتی حیات تاریخی انسان. ـ استحاله جبهه حق در برنامه جبهه باطلدر این میدان درگیری، اگر ما صحنه درگیری را به خوبی نشناسیم و برنامه ریزی نکنیم، امکان این هست که به تدریج در جبهه رقیب استحاله بشویم و بپذیریم. اگر اراده ما تسلیم شد، بتدریج استحاله می شویم. آنها برنامه ریزی برای استحاله ما می کنند و ما بتدریج می‌پذیریم ، همان کاری که فرعون می کرد. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمُهُ فَأَطاعُوه» اول تحقیر می¬کنند و بعد ما را فریفته تمدن خودشان می کنند و بعد به تدریج مارا در تمدن خودشان استحاله می کنند. من تلقی¬ام این است که در مسیر پیشرفت به اندازه¬ای که در موازنه بیرونی در جنگ بیرون قدرتمند میشویم می توانیم درون خودمان را بسازیم و این یک اصل دائمی است. میدان درگیری را باید خوب بفهمیم. اگر یک خطایی یا یک خلطی اتفاق افتاده باید درست تشخیص بدهیم.ـ در گیری با غرب فرهنگی مرکز درگیریگاهی ما میدان درگیری را در تلقی عمومی، درگیری با غرب سیاسی یا غرب جغرافیایی می‌بینیم. غربی که نظام ظالمانه دارد و می‌خواهد به حدود دیگران تعدی بکند ولی حقیقت این است که درگیری ما با غرب فرهنگی است، یعنی با تجدد است و نه با غرب سیاسی. ما با آمریکا می‌جنگیم، با اروپا می‌جنگیم ولی خیلی وقت ها با تجدد یا تجدد خواهی مبارزه نمی کنیم و و لاأقل لایه هایی از تجدد را می‌پذیریم. در جاهایی میفهمیم که این موارد با فرهنگ ما تناسب ندارد، مثلاً اقتضائات تجدد در شکل گیری خانواده که فرهنگ مدرن خانواده را نابود کرده است و در خود غرب چیزی به نام خانواده دیگر نداریم. بله در آنجا هم عده ای مقاومت کردند. بعد از انقلاب صنعتی خانواده عشیره ای را تبدیل به خانواده سلولی؛ پدر، مادر و فرزندان کردندو بعد هم آرام آرام به سمتی رفتند که فرزندان را از اختیار پدر و مادر در آوردند. بعد هم مفهوم خانواده را از مفهوم زن و مرد به خانواده دو عضوی مرد و مرد و زن و زن، و حتی زن و کودک و مرد و کودک بعد تدریجا انسان و حیوان تعمیم دادند، الان هم که به دنبال نفی جنسیت اند. می دانید این جزو خبر های شایع است که به کودکان بخصوص ابتدایی میگویند که ضمیر مذکر و مؤنث برای خودتان بکار نبرید. شما انتخاب نکرده اید که هنوز پسر باشید یا دختر. این دیگر من نمی دانم کدام طرح شیطان است؟ «وَ لَأُمِرَنَّهُم فَلَیُغَیِّرَنَّهُم خَلْقَ الله» به خاطر دارم در یک زمانی این را با بعضی از تصرفات خیلی محدود تطبیق می کردند، ولی واقعا خیلی عجیب است. این را من یک جایی میگفتم، یک عزیزی میگفت بله فلان‌کس که در یکی از این کشور های مدرن غربی زندگی می کند به من گفت: « چه کار کنم؟به دختر من پیشنهاد دادند که می¬خوای تغییر جنسیت بدهی؟ گفته است : بله. شروع کردند و برای تغییر جنسیت دارو هایی را به او می‌دهند و مصرف می کند و من هم به هیچ وجه حق دخالت ندارم. کار را به اینجا رسانده اند!‌بنابراین این را همه ما میفهمیم که اقتضاء این حیات مدرن مثلاً در عرصه خانواده چه هست ، در عرصه آموزش رسمی، در عرصه علم و فرهنگ و فناوری و بقیه عرصه ها ولی تبعیت می‌کنیم در حالی که این مجموعه ها به هم پیوسته هستند. غرب یک مجموعه به هم پیوسته است اینگونه نیست که شما نخود لوبیایی جدا کنید و بگویید اینجا خوب است و اینجا بد. گزینش کنیم. تجدد اصلا قابل گزینش نیست. بله می‌شود تجدد را در دل یک فرهنگ و تمدن فرهنگی دیگری استهاله کرد ولی نخود لوبیایی که سواش کنیم و بگویم همه چیزش خوب است و تنها اخلاق جنسی اش بد است، اینگونه نیست. ما گاهی غرب را خوب فهم نمی کنیم. غرب سیاسی را میبینیم، مظالمش را میبینیم، بعضی مفاسد اخلاقی بخصوص در حوزه اخلاق جنسی را میبینیم اما توجه نداریم که انچه ما با آن مواجهیم، کل جریان تجدد است. بنابراین پیشرفت ما از دل یک درگیری همه جانبه با جریان تجدد عبور می کند. ما باید رقیب را به خوبی بشناسیم و بفهمیم که چگونه باید با او مواجهه بکنیم که به پیشرفت مطلوب خودمان دست پیدا بکنیم و اِلّا پیشرفت خودشان را به اسم پیشرفت متحد الشکل به همه جامعه جهانی تحمیل کرده و خواهند کرد. میدانید، بحران هایی که در کشور های اسلامی از جمله در کشور ما هست، بحران و چالش اسلام و تجدد است که عمده برنامه برنامه‌ریزی برای تحول بدست کارشناسان سکولار وطنی اتفاق افتاده است. اینها به ظاهر هم افراد مسلمان و حتی نماز شب خوان هستند ولی به قول استاد ما می فرمود: «نماز شبش را می خواند، قرآنش را می خواند، مفاتیحش را می خواند، نهج البلاغه اش را هم مطالعه می کند ولی وقتی می رود سر میز کار همه این ها را زیر میز می گذارد و کتاب فلان دانشمند غربی را روی میز می‌گذارد و با نسخه او کشور را اداره می کند. مشکل ما این است. در جمهوری اسلامی کاملاً روشن است بحران های ما (حالا تعبیر بحران هم خیلی دقیق نیست) و آسیب های کشور عمده اش در چالش بین ادبیات اسلام ناب، ادبیات انقلاب اسلامی با ادبیات مدرن است. بنابراین پیشرفتی که ما دنبالش می‌گیردیم و باید بتوانیم نقش خودمان را در آن ایفا بکنیم، از میدان یک درگیری همه جانبه تمدنی و در مقیاس جامعه جهانی عبور می کند که یک طرف آن غرب فرهنگی و طرف دیگرش ادیان الهی یعنی جریان ایمان و کفر و جریان استکبار و بندگی است. از این میدان درگیری اگر ما بتوانیم به سلامت عبور بکنیم به پیشرفت متناسب خودمان دست می یابیم. وضعیت کنونی جهان هم در این میدان درگیری باید مطالعه و شناخته بشود. ـ لزوم شناخت نظم جدید جهانی و تغییر آن غير از اين که اینکه باید این درگیری تاریخی و کلان را بفهمیم و روایت کلانی از آن داشته باشیم و آن را بر دنیای کنونی و شرایط کنونی خودمان تطبیق بدهیم و درگیری را در مقیاس درگیری غرب مدرن، غرب فرهنگی، غرب همه جانبه ( تمدن همه جانبه ی غرب) با فرهنگ ادیان الهی و فرهنگ اسلام بفهمیم ، باید بتوانیم شرایط را هم بشناسیم، که ما در کدام شرایط درگیری هستیم؟ طرح دشمن برای آینده چیست؟ نقشه ی ما برای آینده چیست؟میدانید قبل از انقلاب اسلامی، جریان باطل غرب تقریباً در تأثیر گذاری های ظاهری و در عرصه ی سیاسی جهان، نقش ادیان را کمرنگ کرده بودند به طوریکه معتقد بودند میل به صفر شده است و جامعه ی جهانی را بر اساس اندیشه های مدرن اداره می کردند ومعتقد بودند که دوران ادیان تمام شده است اما با انقلاب اسلامی موازنه تغییر کرده است، دوباره فرهنگ بندگی و ایمان، وارد معادلات جهانی شده و موازنه ی قدرت را تغییر داده است. آن دوگانه و مسیر«مارکسیسم و نظام لیبرال دموکراسی و سرمایه داری» که یکی مدعی عدالت و یکی مدعی آزادگی بود را تغییر داده، پرچم عدالتخواهی را به دست گرفته، مارکسیسم فرو پاشیده و یک قدرت جدید در جهان شکل گرفته، جهان سه قطبی شده، بعد هم مارکسیسم فرو پاشیده و صحنه درگیری، درگیری اسلام با غرب مدرن و لیبرال دموکراسی شده است. این درگیری هم به نقطه ای رسیده که ما الان در نقطه پیچ تاریخی و در مرحله ی عبور از آخرین گردنه ها و در مرحله تحولات اساسی در جهان هستیم. غرب از نظم پیشین خودش، دست برداشته و به دنبال نظم جدیدی می باشد و نظم قبلی غرب، درحال اضمحلال هست، به طور مثال فرض کنید که انقلاب اسلامی به نقطه ای رسیده و قانون اساسی آن تغییر کرده، الان هم قانون اساسی جهان در حال تغییر هست. خاطرتان هست حضرت آقا این مطلب را در دیدار با دانش آموزان در سال گذشته مطرح کردندکه ما در آستانه ی نظم جدید هستیم،یعنی قانون اساسی جهان دارد تغییر می کند. از منظر رهبر انقلاب جهان آینده مختصاتی خواهد داشت؛۱ـ اینکه قدرت آمریکا افول می کند و دیگر محور نیست۲ـ قدرت از غرب به آسیا و منتقل می‌شود. ٣ـ ادبیات مقاومت گسترش پیدا می کند. این سه شاخصه ای بود که ایشان اشاره می کنند. البته شاخصه های دیگری هم هست، اما ایشان این سه مسئله ی اساسی را اشاره فرمودند. پس ما الان در چنین شرایطی قرار داریم؛ که غرب نظم جدیدی را دنبال می‌کند، ما باید متوجه باشیم نقش خودمان را در نظم جديد ایفا کنیم و نگذاریم که باز نظم جدیدی را بر جهان تحمیل کنند و دنیای اسلام و جبهه ی مقاومت از آن نظم منفعل بشوند. ما اگر دنبال پیشرفت هستیم، باید این پیشرفت اسلامی را در تراز معادلات جهانی، جانمایی کنیم و الا اگر پیشرفت در مقیاس جهانی مجدداً طراحی شد( ولو طراحی جدید) منفعل خواهیم شد. می‌دانیم که آن ها دنبال نظم جدید هستند، دولت ملت ها تغییر کرده و بع دنبال آن هستند که جهان را بر محور شهر پایدار دارند (با مؤلفه هایی که براش بیان کردند) بسازند. ما باید پیشدستی کنیم و نگذاریم نظم جهانی را آن ها شکل بدهند و نقش خود را ایفا کنیم. همین چند روز قبل، به دنبال تحولات مهم منطقه ای که در حال وقوع است و جنگی که معادلات قدرت را در منطقه و به تدریج در جهان تغییر خواهد داد، بایدن گفته بود: ( حالا عباراتش خیلی دقیق نیست و از ترجمه است) به دنبال هر شش تا هشت دهه، اتفاقاتی خواهد افتاد که در طول دو سه سال، نظم دهه های آینده شکل میگیرد و ما در دل چنین مرحله ای هستیم که در ضمن دو سه سال آینده، نظم دهه های آینده جامعه جهانی شکل می‌گیرد. این ها دنبال این هستند که دوباره مثل جنگ های اول و دوم جهانی، با قدرت وارد صحنه بشوند، ایجاد رعب بکنند و ایجاد فشار در جامعه ی جهانی؛ البته بسیار پیچیده تر از دو جنگ جهانی؛ و جامعه ی جهانی را برای دهه هایی وارد تنگای جدیدی کنند، طرح آن ها این است. خیلی هم از دوران قبل پیچیده تر هست؛ مانند اتفاقاتی که در دوران کرونا رخ داد، واقعاً نقشه ای بود، واقعاً اتفاقی بود، حالا دست ساز بود یا نبود، مسئله ی دیگری هست. می¬دانید از آن استفاده کردند و جامعه ی جهانی را به سمت یک نظم جدید و نظم در حکمرانی مجازی سوق دادند و به نسبت هم موفق بودند. بنابراین وضعیت کنونی جهان در نقطه ی حساسی هست که در این نقطه سرنوشت دهه های آینده در آن شکل میگیرد، ما باید این وضعیت را بشناسیم و نقش خودمون را ایفا کنیم. البته روشن است که اگر هوشیار باشیم ـ که هستیم ـ نقش جبهه ی مقاومت در گسترش ادبیات مقاومت در جهان در قبال نظام سلطه بسیار زیاد است و باید آن را افزایش دهیم کما اینکه الان اینگونه هست. الان بسیاری از معادلات جهان را جبهه ی مقاومت تعریف می کند، حتی به نظرم گسترش جنگ به اروپا و داستان اوکراین هم ناشی از گسترش ادبیات مقاومت اسلامی هست. حالا این مطلب در جای خودش بابد بررسی شود. بنابراین شرایط زمانه ی ما چنین شرایطی هست.ـ لزوم تربیت نسل جدید در تراز حرکت تمدنی جدیدانقلاب اسلامی، نقش خودش را در عبور دادن جامعه ی جهانی از نظم پسینی از جنگ های اول و دوم، ایفا کرده و جامعه ی جهانی دارد وارد نظم جدیدی می‌شود، نظم قبلی شکسته می‌شود و البته تحولات هم سريع هست، آن ها هم دنبال تحولات هستند، و ما هم باید در این شرایط ببینیم که آینده جهان چیست؟ چون شما می خواهید نسلی را تربیت کنید که دو دهه ی بعد میخواهند فعال باشند و نقش ایفا کنند. شما باید ببینید اتفاقات دو ،سه دهه ی آینده چی هست و متناسب با آن کار بکنید. هم خودتان و هم نسل را را بسازید. همچنانکه آموزش رسمی مدرن، مأموریتش تربیت انسان در تراز تمدن مدرن و در تراز عصر روشنگری است ، انسانی که خود را مستقل و مستغنی از انبیا و آموزه های الهی می بیند، نقش شما هم باید تربیت یک نسل در تراز تمدن اسلامی باشد، آن هم نسلی که متناسب با تحولات دهه های آینده است. لذا حتماً برنامه ریزی ها باید‌ معطوف به تحول باشد. غير از اين که، این آموزش رسمی به تعبیر حضرت آقا (مدظله العالی)، از اولی که وارد ایران شده، کهنه بوده، الان که دیگر به هیچ وجه نمی تواند اقتضائات آینده را تأمین کند، باید به دنبال تحول باشیم. ما حتماً نیازمند تحول هستیم که حضرت آقا هم بر این مقوله تأکید کردند و بحث های شنیدنی و خواندنی هم دارند. عرض من این است در این شرایط، شما می‌خواهید ان‌شاءاللّه بار مسئولیت بزرگی را بر دوش بگیرید، یک نسلی را تربیت کنید؛ می‌شود منفعل باشید، انسان مدرن تربیت کنید، کما این که اقتضای این آموزش رسمی ما هم هنوز همین هست، انسان مدرن تربیت می کند. بخش عمده تربیت نسل انقلابی موجود ، روی دوش معلمان نسل گذشته بوده که چون تفکرشان انقلابی بوده است، یک نسل انقلابی تربیت کرده اند والا اقتضای این دانشگاه و اقتضای این آموزش رسمی ـ که تقریبا گرته بردای از غرب و بدون تصرف و دخالت است ـ تربیت انسان عصر روشنگری است. من نکته مهمی به ذهنم می‌آید که خیلی مهمه در مبارزات دانشجویی ما یک دهه عقب تر مبارزاتی بوده که معنی دار بوده، ولو اینکه حالا ممکن است بعضی سلایقم هم آن را نپسندد، اما کار الان به جایی رسیده که درسال ۱۴۰۱ مطالبات دانشجویی نخبه ی ما (نمیخواهم بگویم همه اینگونه بودند ) در یکی از بهترین دانشگاه های نخبه پرور بشود مطالبه ی سلف مشترک و....، این خیلی ابتذالِ است. این اقتضای طبیعی آموزش رسمی است. نسل انقلاب اسلامی این مسیر را تغییر داده و جریان‌های سکولار دوباره این مسیر را در دانشگاه ها به دست گرفتند و میخواهند به همان مدار برگردانند و این اقتضای آموزش رسمی است. شما باید آموزش رسمی را متحول کنید. بخش عمده از این تحول هم بر دوش شما معلمان آینده و اساتید آینده است. منتظر نمانید که دیگران این کار را رقم بزنند خودتون به صورت خودجوش و به صورت حلقه های میانی البته به شکل معقول و در همراهی با دولت وحاکمیت و متناسب با سند رسمی تحول، باید این کار را به عهده بگیرید. اگر هم یه جاهایی هم سند نیاز به تغییراتی دارد متناسب با تحولات پیش رو پیشنهاد بدهید و دنبال کنید. این کاری است که به عهده شما عزیزان است، شما باید نسلی را تربیت کنید.ـ شاخص های نسل تراز انقلاب اسلامی در بیانات رهبری حالا من بعضی از بیانات حضرت آقا را در رابطه با تربیت نسل می‌خوانم و شما باید خودتان را برای تربیت چنین نسلی آماده کنید ، انسان در تراز عصر ظهور، انسان در تراز لااقل تمدن اسلامی، انسان درگیر با تمدن فراگیر غرب، انسانی که آن تمدن را میشناسد و همه جانبه با آن درگیر است، انسان تحول‌خواه که می‌خواهد شرایط را به نفع اسلام تغییر بدهد ایشان در دیدار معلمان فرهنگیان درسال ۹۸ فرمودند: «آموزش وپرورش باید بتواند انسان هایی را تربیت کند که دانا، توانا، خردورز، پارسا، پرهیزکار، پاکدامن، کارآمد، مبتکر، شجاع و اهل اقدام باشند؛ از دشمن و تهدید نترسند؛ خواب رفتگی و غفلت پیدا نکنند. این اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم وگفتم و وعده دادم وانشالله خواهد شد خواهد رسید مثلا تا پنجاه سال دیگر هرکسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را بدست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسانهایی، یک چنین جوان‌هایی، پایه های اصلی ایران سربلند فرداست، پایه های اصلی تمدن نوین اسلامی است.» این کار عظیم وظیفه شماهاست. شما انشالله باید بتوانید واقعا در این تراز کار بکنید، هم معلم دراین تراز باشید و هم دانش آموز دراین تراز تربیت کنید ومسیر رسمی تحول را متحول کنید. در این مسیر موجود از دلش انسان عصر روشنگری بیرون میاد. یه موقعی من برای معلمان عزیز عرض می¬کردم : شماها صبح تا شب دانش آموزتان را در مقابل غرب تحقیر می‌کنید، هرمعادل علمی به او یاد می‌دهید اسم یک دانشمندِ غربیست، ادبیاتش ادبیات زبان بیگانست وبشمرید هرنظریه ای را مطرح میکنید صاحبش یک انسان غربیست، غرب را به عنوان کانون علم، به عنوان کانون فرهنگ معرفی میکنید بعد هم آخرروز هم یک کلاسی میزارید به نام مثلا آموزش دینی و به آنها می‌گویید مثل آنها لباس نپوشید مثل آنها رابطه نداشته باشید. این مطالب را آنها ازشما قبول نمیکنند.ـ لزوم تعلیم فرهنگ مقاومتاین تحول هم از مسیری باید عبور کند که این مسیر هم در بیانات حضرت آقا به خوبی بیان شده است و یکی از مهمترین مولفه های آن مسئله مقاومت است. بچه‌ها باید ارزش مقاوم بودن را بفهمند اینکه اجزای یک ملت باید اجزای مقاومی باشند ، مقاوم یعنی چه ؟ یعنی در مقابل باج‌گیری عقب نشینی نمی‌کنند، در مقابل حمله به خودشان نمی‌لرزند، در مقابل زورگویی کوتاه نمی آیند. علاج کشور در این است توسعه «احساس مقاومت» و «روحیه مقاومت»؛ دنیا، دنیای زورگوییست شرق و غرب هم ندارد، باید یک ملت بتواند در مقابل زورگویی ها مقاومت بکند، این را باید از بچگی یاد بگیریم، این باید از نوجوانی در ما نهادینه بشود، آن‌وقت نسل سازنده تمدن به وجود می آید، نسلی که میتواند ملت را عزتمند کند، کشور را عزتمند کند وهمه ی اینها درمدرسه انجام می‌گیرد. عنایت کردید که عرض کردم که مقاومت تنها دربرابر مظالم سیاسی غرب نیست بلکه مقاومت در برابر هجوم یک تمدن است که انسان ها را تحقیر می‌کند. یک روز با ایده ترقی، یک روز با ایده پیشرفت ازطریق دانشگاههایی که برای توسعه این ایده ها ساخته شده مثل دانشگاه سوربن وامثال آن در فرانسه و انگلیس و آمریکا و... نسل ما را می‌بردند اول تحقیرمی‌کردند و بعد فریفته و در آخر هم استحالشون می‌کردند و بعد به آنها ماموریت می دادند که ملت های خودشون را به نفع غرب تغییر دهند. ما در مقابل این امرعظیم باید مقاومت کنیم و باید نسلی را تربیت کنیم که بتواند در مقابل هجوم دنیای غرب به خصوص هجومی که دردوره های اخیر، دریک دهه اخیر به اوج خودش رسیده مقاومتکند. انشالله خداوند به شما توفیق بدهد بتوانید هم خودتان را بسازید و معلمی در تراز انقلاب اسلامی و در تراز تمدن اسلامی باشید و هم مسیر آموزش رسمی را متحول کنید واین کار شدنیست. بتوانید یک نسل فرهیخته و فهیمی را تربیت کنید که تحولات زمانه خودش و درگیری های همه جانبه با تمدن غرب را میفهمد ومیتواند در مقابل هجوم و فشار دشمن، فشار همه جانبه مقاومت کند. ببینید الان رسانه‌های جدید فضایی را برای آینده طراحی می‌کنند که بسیارخطرناکِ است. نمیدانم شما بعضی از فیلم هایی که ناظر به آینده پژوهی غرب است دیدید؟ حتما دیدید، آثار هنریشون را رمان‌هاشون را خیلی آینده خطرناکی را دارند رقم می‌زنند. شما باید انسان های مقاومی در مقابل آن آینده برای بشریت تربیت کنید. الان لحظه حساسیست هم خودتون را بسازید و هم راهی که دیگران را تربیت کنید. هم آگاهی و دانش لازم دارد و هم سحرخیزی می‌خواهد. خلاصه خدای متعال به وجود مقدس نبی اکرم می‌فرماید: شما یک ماموریت بزرگ دارید، شما باید نیمی ازشب بیدار باشید وبا این کتاب مانوس باشید ( يَا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِيلًا أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقرآن تَرْتِيلًا) ما گاهی خیال می‌کنیم اینکارها برا آدمهای بیکاره است. اینطوری نیست این که می‌گویند نصف شب بیدار باش نه اینکه شب بیدار باش روز بخواب مثل ما دیدید ما خیلی هنر می‌کنیم ماه رمضون ها را می‌گذاریم برا تربیت، شبها بیداریم و روزها روزه می‌گیریم وکامل میخوابیم. خیر اینگونه نیست چون ( إِنَّ لَكَ فِي النَّهَارِ سَبْحًا طَوِيلًا) آن کار ِبزرگِ روز، این بیداری شب را می‌خواهد، نه اینکه بیدار باشید روز بخوابید. بیدار باش که روز کار کنید ما خیال می‌کنیم که اگر روز بخواهیم کار کنیم باید شب بخوابیم. خیر قرآن میگوید: شب اگر بیدار بودید روز کارکنید، قرآن می‌گوید اگر می‌خواهید روز موفق باشید شب بیدار باشید. با طرح الهی انس بگیرید، ما باید این طرح و برنامه الهی را به اندازه ظرف خودمان، در زندگی خود و در زندگی پیرامونی خود محقق کنیم. انشالله خداوند متعال همه شما را موفق بدارد (مَنْ تَعَلَّمَ اَلْعِلْمَ وَ عَمِلَ بِهِ وَ عَلَّمَ لِلَّهِ دُعِيَ فِي مَلَكُوتِ اَلسَّمَاوَاتِ عَظِيماً) خیلی عبارت بزرگیست درکافی نقل کرده به نظرم از امام صادق ارااحنافداه است. برای خدا بیاموزید، برای خدا تعلیم بدهید و برای خدا عمل بکنید، که اگر اینگونه شود نه در ملک بلکه در ملکوت عالم و آنهم نه درملکوت عرض، بلکه ملکوت سماوات دُعِيَ صورت می گیرد. انشالله خداوند همه شمارا موفق به این امر بدارد و به‌تبع شما هم مارا موفق بدارد. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته ]]> گفتگو ، گفتار Sun, 28 Apr 2024 08:40:03 GMT https://www.foeq.ir/vdch.knzt23niwftd2.html کرسی علمی ترویجی با عنوان بررسی خاستگاه و زمینه های تاریخی شکل‌گیری طبیعیات یونان (ارسطو) https://www.foeq.ir/vdcg.t9qrak9x7pr4a.html در کرسی ترویجی با عنوان خاستگاه ها و زمینه های پیدایش فیزیک در یونان باستان، جناب آقای دکتر حامد یزدانی (پژوهشگر حوزه مطالعات تاریخ و فلسفه فیزیک) به‌عنوان ارائه‌دهنده و حجت‌الاسلام جناب آقای محمدرضا خاکی قرامکی (عضو هیئت علمی مطالعات فلسفه و کلام اجتماعی) به عنوان ناقد و حجت‌الاسلام جناب آقای حسن کربلایی (مدیر مرکز اطلاعات و توسعه علمی) به‌عنوان دبیرعلمی حضور داشتند.در ابتدای جلسه آقای یزدانی به بررسی اجمالی تاریخچه تحولات روش شناسی و فلسفه علم غرب مدرن پرداختند و سیر را در چند مقطع صورت بندی کردند. ۱. بررسی دانش مبتنی بر گزاره های علمی که بیشتر در رویکردهای پوزیتویستی مشاهده می شود؛ ۲. بررسی دانش مبتنی بر نحوه شکل گیری نظریه و چگونگی ابطال آن که در رویکرد ابطال گرا دیده می شود؛۳. توجه به پارادایم های علمی و توصیف فضای علمی ـ شناختی حاکم بر فرضیه پردازی که توسط تامس کوهن مطرح شد؛۴. و توجه بر فرضیه پردازی با توجه به زمینه های اجتماعی ـ تاریخی شکل گیری نظریات علمی که در جامعه شناسی تاریخی علم و نیز رویکردهای چپ درباره علم دیده می شود.ایشان تمایز کار تحقیقاتی خود را توصیف سیر خاصی از روند جریان تبدیل گرایش ها به بینش و نگرش به عالم در یک پروسه زمانی طولانی در فرایند صدها ساله دانستند که در نهایت تبدیل به نظریات علمی می شود. در گام بعدی ایشان یک گزارش اجمالی از سیر تحقیقات تیم تحقیقاتی شان در حوزه فیزیک پرداختند و نقاط تحول فیزیک را در شش نقطه تا ابتدای قرن بیست دانستند که عبارت است از: ۱. یونان و فیزیک ارسطو۲. قرن ۱۷ و فیزیک نیوتنی۳ و ۴. قرن ۱۹ ترمودینامیک و الکترومغناطیسی ۵ و۶. شروع قرن بیست و نظریات نسبیت و کوانتوم.این شیوه تحقیقاتی در دو نقطه تحول فیزیک ارسطو و فیزیک نیوتنی به صورت نسبی بررسی شده است که در این نشست فرهنگ یونان و فیزیک ارسطو بحث می شود. در ادامه ایشان جایگاه جغرافیایی یونان باستان را واکاوی کردند و توضیح دادند که این تمدن به نسبت تمدن های پیرامونی خود شامل مصر، لیدیه، ایران و کنعانی ها که یونان آن را فینیقیه می نامد، جوانتر هستند و البته منشأ خود را از مصر می دانستند. اما ظهور دانش یونانی متاثر از رخدادهای تاریخی پیش از آن است. از جمله تأثیر انبیاء بنی اسرائیل بر اضمحلال جریان سحر که مشروعیت و کاربرد این دانش را زیر سوال برد و تمدن یونان برای حل این معضل به سمت متکفل شدن خود انسان از تبیین هستی می رود. از طرف دیگر جریان تجارت اصلی ترین ابزار انتقال حوادث و دانش ها در آن دوران تاریخی است و از آنجا که بنی اسرائیل در چهار راه تجارت قرار گرفته اند و نتایج کارشان در همه جا منتشر می شود و یکی از مناطقی که به واسطه ساختار اجتماعی و سابقه تمدنی به شدت متاثر می شود جهان یونانی است. هم چنین ابداع حروف الفبا در جهان کنعانی و یهودی منجر به امکان شکل گیری آکادمی ها در یونان می شود که البته ابتدا برای آموزش طب برقرار می شود اما به مرور به سمت فن بیان و خطابه، اموزش هندسه و سرانجام طرح آموزه های افلاطون و ارسطو پیش می رود. نکته دیگر نظام اجتماعی منبعث از تقلید از مصر است که در نتیجه تحولات مصر به شدت بر جهان یونان موثر است و قطعا اتفاقات بین حضرت موسی علیه السلام و پیامبران بعدی بنی اسرائیل و فرعون مصر بر جهان یونانی اثر گذار است. ماحصل این روندها در تاریخ یونان منجر به سیر یونان از جهان میتوسی(اسطوره ای) به جهان لوگوسی ناشی از تضعیف جریان سحر و رب النوع های طبیعی می شود. در ادامه ظهور سوفیسم به دلیل شیوع تفکرات مختلف در اندیشه طبیعی است و همزمان تاسیس آکادمی ها است. و در اخر حل کردن معضل هرج و مرج در تفکر توسط رویکردهای روش محور که عمدتا توسط سقراط، افلاطون و ارسطو محقق می شود. در ادامه بحث آقای خاکی به بررسی مباحث ارائه شده پرداختند. نکات مطرح شده شامل موارد زیر بود:ـ گزارش های تاریخی و جزئیات تاریخی نویسی بود و دقت بیانی از متن آماده شده بیشتر بود. ـ بهتر است شما به عنوان تاریخ فیزیک تاریخ را به گونه ای تبیین کنید که به تحول فیزیک ختم شود به نظر ایشان مقداری غلظت تاریخ تمدن آن به تاریخ فیزیک بیشتر است و باید به گونه ای تنظیم شود که واقعا چگونگی اثرگذاری بر فیزیک روشن باشد.ـ استنادات علمی کار باید بیشتر شود.ـ به نظر ایشان مقاطع تاریخی انتقال از یک دوره تاریخی به دوران دیگر در متن مقداری ضعیف است و ارائه بهتر از متن بود. ـ نسبت نگاه اسطوره ای و نگاه موحدانه به خلاف بیان ایشان در متن دیده نمی شود و به لحاظ بیانی نیز هنوز چگونگی شکل گیری اسطوره ها در نسبت با جریان انبیاء در نیامده است. (چرخش نگاه بشر از آسمان به زمین) ـ در توضیح شما و مخصوصا در متن باید مشخص باشد که آن دوگانه هایی که تحلیل آن به معضل روبرو شده است و این چرخش ها و تغییر پارامترها می خواهد به ان پاسخ بدهند روشن نیست (مثلا ثابت و متغیر) ـ بهتر است توضیح داده شود که انواع عقلانیت شکل گرفته در پی این تحولات چیست؟ یا مختصات علم پیشااسطوره ای و مختصات علم پسااسطوره ای چیست و چرا اتفاق افتاد؟ ـ انتقال فیلسوفان از برون گرایی به درون گرایی به نظرم باید پاسخ دقیق تری پیدا کرد. در ادامه آقای یزدانی به برخی از ابهامات و سوالات آقای خاکی پرداختند و تمایز متن و بیان را پذیرفته و فرمودند باید متن نسبت به این ارائه بهینه شود و در زمان باقی مانده در مورد سوالات زیر پاسخ هایی ارائه دادند: - درباره چگونگی شکل گیری اسطوره ها و نسبت آن با جریان انبیاء بنی اسرائیل گفتند که یونان بسیار متأثر از مصر است و احتمالا اضمحلال مصر، زمینه ساز طرح جهان اسطوره ای در یونان می شود. در نهایت هم به تدریج فضای تحلیل از هستی به سمت زمینی شدن حرکت می کند. البته این احتمالات را نیازمند تحقیق های گسترده دانستند که نیازمند امکانات و مقدورات خودش است.ـ ایشان درباره این که چرا تفکر انتزاعی شکل می گیرد بیان کردند که با ظهور قانون در یونان و اهمیت دفاع از حق خویش در آن زمان باعث افزایش سهم تأثیر گفتار و کلام می شود که همین زمینه ساز ظهور سوفیسم است. جریان روش گرایی در یونان رهیافت خود برای حل این معضل را شکل دادن به کلی نگری و نگرش انتزاعی می دانستند. ـ درباره انواع عقلانیت و جریان های علمی آن دوران بیان کردند که ارسطو در واقع یک تنظیم گر و جمع بندی کننده جریان های علمی قبل از خود است و به هر کدام از جریان های علمی گذشته خود جایگاهی در نظام اندیشه ای که طراحی کرده است می دهد. ـ ایشان در توضیح مفهوم اسطوره توضیح می دهند که اسطوره ها برای توضیح امور ثابت اثرگذار بر زندگی انسان شکل گرفته است و مفاهیم کلی بعدها به گونه ای در جایگاه اسطوره ها قرار می گیرند. پایانجهت دانلود صوت نشست، میتوانید آن را از فایل ضمیمه در انتهای مطلب، اقدام فرمایید.تصاویر ]]> گفتگو ، گفتار Wed, 24 Apr 2024 07:38:57 GMT https://www.foeq.ir/vdcg.t9qrak9x7pr4a.html شكست نظام اِلحادی كمونيسيتی نتيجه حركت امام بود. https://www.foeq.ir/vdcc.0qsa2bqi0la82.html 💢 مرحوم استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی:شكست نظام اِلحادی كمونيسيتی نتيجه حركت امام بود.قبلاً توانسته بودند يك مغالطه‌ای ايجاد كنند كه اگر كسی خداپرست است بايد مظالم را قبول كند و اگر كسی بخواهد ظلم را نفی كند بايد دست از خدا بردارد. اين شديدترين مغالطه ابليس بود كه به وسيله شياطين انس و جن واقع شده بود. شکستن این مغالطه و اصلاح جهت‌گیری حیات بشری حاصل کار امام بود.۱۳۷۰/۷/۱۷ ]]> گفتگو ، گفتار Wed, 07 Feb 2024 09:53:57 GMT https://www.foeq.ir/vdcc.0qsa2bqi0la82.html تحولات در ریاضیات؛ لازمه کارآمدسازی علوم انسانی - اسلامی https://www.foeq.ir/vdcj.xevfuqe8vsfzu.html بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبیینا محمد و آله الطیبیین الطاهرین المعصومین. اعوذبالله من الشیطان الرجیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. شهید دکتر فخری زاده؛ جمع بین علم و عملصحبت کردن درباره انسان‌‌‌های بزرگ طبیعتاً با سیر و وسعت وجودی که دارند یک مقدار مشکل هست ولی آنچه به خاطر معاشرت چندین ساله با دکتر شهید فخری زاده حداقل بر اساس کثرت برخوردها و معاشرت‌هایی که با مدیران و چه با علمای جامعه در این عمر کوتاه خودم داشتم می‌توانم نقل کنم این است که احدی را جامع جمیع صفات ایشان غیر از مقام معظم رهبری سراغ ندارم. یکی یکی را نام می‌برم که آیا در مجموعه ای کسی را سراغ دارید یا نه؟ مدیران ما یا مدیر هستند یا عالم هستند. اگر خیلی عالم هستند مدیریت ایشان خیلی قاطع نیست و خیلی مدیر نیستند اساساً و اگر بالعکس مدیر قاطعی هستند خیلی از جنبه ‌‌‌علمی قوی نیستند. حالا احیاناً اگر عالم هستند عالمان ما یا معمولاً به مبانی و فلسفه مطالب و موضوعات توجه دارند یا به کاربرد آن. آن‌ها که با مبانی کار دارند این قدر در مبانی غرق می‌شوند که خیلی کار به کاربرد آن ندارد یا آن‌ها که کاربردی نگاه می‌کنند خیلی کار به مبانی و به ریشه‌ها ندارند. ایشان مدیری قاطع و مقتدر در اداره و به تعبیر مقام معظم رهبری دانشمند ممتاز و برجسته بودند. فرمودند که واقعاً در هر موضوعی که وارد می‌شد هم تا عمق مبانی و ریشه‌ها می‌آمد و به فلسفه توجه می‌کرد و هم از این طرف تا کاربرد عینی آن مورد دقت ایشان قرار می‌گرفت. بین مبانی و کاربردها مرتب رفت و برگشت می‌کرد. این همه را ضمیمه کنید با تواضع فوق العاده به طوری که اگر شما در یک مجلسی احیاناً وارد می‌شدید خیلی نمی‌توانستید تشخیص بدهید که کدام یک از این‌ها ایشان هست و باز به همه این‌ها ضمیمه بفرمایید اخلاص فوق العاده ایشان را. ایشان کسی بود که در رسانه‌ها در داخل کشور شاید تا زمان شهادت برای مردم عادی جامعه یا حتی جمع فرهیختگان جامعه ناشناس بودند اما دشمن در سایت‌‌‌های خود می‌نوشت یکی از پنج مرد قدرتمند جهان و یکی از پانصد مرد قدرتمند جهان. دشمن ایشان را می‌شناخت و با این عظمت از ایشان یاد می‌کرد. آن مقداری که دشمن می‌شناخت بخش کوچکی از کارهای ایشان بود. مثلاً فرض کنید روی بحث هسته ای ایشان را می‌شناختند ولی فعالیت‌‌‌های علمی ‌ایشان بسیار فراتر از این بود. با همه این جلالت قدر علمی، ایشان به قدری مخلصانه عمل می‌کرد که اصلاً و ابدا دنبال هیچ آوازه و شهرت ‌‌‌علمی نبود حتی در حدی که بخواهد اسم او پای مطلبی بیاید. صبر پژوهشی باز یک نکته دیگر صبر پژوهشی ایشان و دقت ایشان بود که لازمه پژوهش استقامت و صبر داشتن است. لذا بر خلاف معمول مدیران که دنبال این هستند که اگر کاری می‌خواهد در زمان مدیریتشان شروع شود طوری باشد که بشود گزارش آن را آماده کرد که مثلا زمان مدیریت ما به ثمر رسید. اما ایشان اصلا دنبال این مسائل نبود و می‌دانست که کار پژوهشی کاری زمان بر و طولانی مدت است. یکی از جملات ایشان که تقریباً چند ماه قبل از شهادت اطرافیان ایشان به ما اصرار می‌کردند که زمان بدهید که کی کار شما تمام می‌شود. خیال می‌کردند که به نتیجه رساندن ریاضیات جدید مثل یک پروژه دانشگاهی است که ظرف یک مدت کوتاهی باید به نتیجه برسد. ایشان لبخندی زد و گفت که «این کار ممکن است که به عمر من و شما کفاف نکند ولی این کار باید انجام بگیرد.» ایشان با این دید به کار نگاه می‌کردند. جلسه اولی که ما خدمت ایشان رسیدیم؛ نه من ایشان را می شناختم و نه ایشان من را و نه حتی مرحوم ابوی (علامه حسینی ره) و نه مرحوم پدربزرگ (آیت الله سید نورالدین حسین الهاشمی) را نمی‌شناختند. بحث‌ها را هم به نظرشان نرسانده بودند. ما یک ساعت خدمت ایشان بحث ریاضیات را وارد شدیم. این هم به دلیل سؤالی که ایشان کردند که شما چه کار دارید می‌کنید، گفتم که روی ریاضیات کار می‌کنم. ایشان جریان را پیگیر شد و ما حدود یک ساعت خدمت ایشان گفتیم و ایشان این یک ساعت را کامل گوش کرد و بعد از یک ساعت به افراد در جلسه که معاونت پژوهش و همچنین قائم مقام ایشان بود، رو به ایشان کردند و گفتند که تصویب شد و ابلاغ شد. حالا نحوه مدیریت را ببینید ما اصلاً حرفی ارائه نکرده بودیم، پروپوزالی بیاوریم و پروژه ای عنوان کنیم، نیرویی بخواهیم و مبلغی درخواست کنیم، فقط یک گزارش ‌‌‌علمی داده بودیم که بحث ریاضیات این طور باید تغییر کند. خیلی برای ما عجیب بود که چه چیزی تصویب شد و چه چیزی ابلاغ شد. آقایان خندیدند و گفتند که منظور آقای دکتر این است که کاری نداشته باشید شما بروید مشغول شوید و ما حمایت می‌کنیم. از آن لحظه تا زمان شهادت علاوه بر حمایت مادی، حمایت معنوی فوق العاده ای نسبت به کار داشتند. همچنین وقت گذاری فوق العاده نسبت به کار داشتند. حمایت معنوی که می‌گویم هر کدام از این‌ها که من چند نمونه را فقط خدمت شما ذکر می‌کنم چه موتور جتی به تیم تحقیق کننده وصل می‌کند برای پیشرفت. بعد از مدتی که ما مشغول کار شده بودیم و کار را جلو می‌بردیم خدمت ایشان رسیدیم برای گزارش دادن پیشرف کار که پایان گزارش ایشان گفتند که من از اول می‌دانستم که این کار ریل گذاری صحیحی انجام شده است. باز یک مقدار جلوتر رفتیم جلسه ای بود شورای افراد مختلفی از متفکرین آنجا بودند پژوهشگران آنجا بحث را ارائه کردیم. اسفندماه بود که چهار هفته پشت سر هم بحث ما طول کشید و هر هفته دو ساعت بحث را ارائه می‌کردیم. ایشان یک جلسه خندیدند که آقای حسینی این دوستان می‌دانند که من در اسفندماه این قدر سرم شلوغ است که فرصت سر خاراندن ندارم ولی این قدر این بحث را مهم می‌دانم که هر چهار هفته مقید هستم از اول تا آخر جلسه بیایم شرکت کنم و بحث را ببینم. در مجموعه تحت حمایت ایشان یعنی الساجده‌لله کتاب‌‌‌های مختلفی در آمده است که یکی از آنها کتاب تحول در ریاضیات است. بدون اطلاع ما نمایشگاهی از کلیه کارها و پروژه‌هایی که زیر نظر ایشان داشت انجام می‌شد ترتیب داده شده بود و به معرض دید ایشان گذاشته بودند. ما آنجا حاضر نبودیم و بعدا قائم مقام ایشان گفتند که آقای دکتر فخری زاده تمام نمایشگاه را بررسی کردند و بعد به من رو کردند که «آقای کریمی‌ تمام این‌ها یک طرف و بحث ریاضیاتی که حسینی می‌گوید یک طرف. این قابل مقایسه با این‌ها نیست.» گذشت بعد از مدتی جلسه ای خدمت ایشان رفتیم گزارش بدهیم. وقتی که گزارش من از پیشرفت کار تمام شد. ایشان لبخندی زد و یک حکایت گفتند. «زمانی روستایی اطراف دماوند خشکسالی شد و تمام چشمه‌ها و قنات‌ها خشک شد. یک سرهنگی آمد و گفت اینجای کوه را بشکافید اینجا که آب است. گفتند خشکسالی است و آبی نیست. گفت بروید بشکافید. رفتند کندند و گفتند هر چه کندیم اینجا آب نیست. ما که می‌گوییم اینجا خشکسالی است. این فرد گفت که من با دو چشم خودم می‌بینم که از اینجا آب سرازیر می‌شود اینجا را بروید بشکافید. رفتند شکافتند از آنجا چشمه ای سرازیر شد که سالیان سال است که آن روستا از این آب سیراب است. بعد گفتند که من با دو چشم خودم می‌بینم که این راه به نتیجه می‌رسد.» با این نوع برخورد ایشان طبیعتاً ما هم تمام همت و تمام وقت خود را گذاشتیم که کار را به جلو ببریم. الحمدلله رب العالمین به فضل و عنایت خدای متعال که این از خلوص ایشان و از همت و از نفس خالصانه ایشان و دعای خیر ایشان بوده است نه از ما. قابل فهم بودن بحث به دلیل خاستگاه عینی مباحثدورترین نقطه به ذهن مردم برای اینکه جهت داری بخواهد اثبات شود شاید بحث ریاضی باشد. بحث‌‌‌های فرهنگستان که سخت است و فلسفه هم که سخت است و ریاضیات هم که سخت است در این صورت فلسفه ریاضی فرهنگستان را هیچ کسی نباید بفهمد ولی واقعاً به امداد الهی و با خلوص نیتی که ایشان وارد کار شد و پشتوانه کار قرار گرفت بحث‌هایی تولید شد که احدی نگفت نمی‌فهمم و مبهم است یا این‌ها چه حرف‌هایی است، فارسی است ولی نمی‌فهمیم. احدی چنین حرفی را نزد. در حالی که بحث از فیلسوفان علم گرفته تا اساتید برجسته ریاضیات و اساتید مختلف حوزه و دانشگاه حتی کسانی که ریاضیات بلد نبودند تا دانشجویانی که تازه ریاضیات خوانده بودند تا طلابی که مثلاً بحث ریاضی ندیده بودند تا فیلسوفان حوزه و افراد مختلف به ایشان ارائه شده است. هیچکدام اینکه بگویند بحث گنگ است یا مبهم است رخ نداد. یک علت این بود که در سایه خلوص نیت ایشان و به امداد الهی ما همان راهی را که مرحوم ابوی برایشان اتفاق افتاده را پی گرفتیم. ایشان اول کار نیامده بود به مبانی برسد بلکه اول کار دنبال این بودند که راه پیاده سازی اسلام در عینیت را به دست آورند. این هم در پی فرمایشات حضرت امام ره در درس نجف بود که بنا به فرمایش امام ره برای ایشان سؤال بوده است که کجا کار مشکل هست و کجای اسلام به دست نیامده است که برویم به دست بیاوریم1. بعد از مدتی ایشان متوجه اقتصاد می‌شوند. در آن زمان ـ الان هم همین طور است ولی آنزمان پررنگ تر بوده که ـ اقتصاد نقطه ای بوده که وصل به عینیت جامعه می شود به پیاده شدن اسلام در جامعه شود. طبیعی است که نباید ابتدای کار در مبانی برویم بلکه اول باید با مردم و جامعه و حتی قشر فرهیخته در رابطه با عینیت صحبت کرد و نشان داد که اشکال در کجا است. در ابتدا دنبال تولید فلسفه، ریاضیات و ‌‌‌علوم دیگر نیستم. حالا اگر این اشکال را می‌خواهیم برطرف کنیم ‌‌‌علمی که می‌خواهد پاسخگو باشد علوم انسانی است. علوم انسانی را بعضی قبول ندارند که باید عوض شود و بیشتر روی آسیبی که در جامعه رخ می‌دهد متمرکز هستند که با ایشان باید در عینیت وارد بحث شد. ولی اگر بگوییم نیازمند تحول علوم انسانی است بسیاری از مراکز به این مطلب می‌پردازند و ما تنها نیستیم. اما نکته این است که اگر بتوانید به دستگاه محاسباتی متصل شوید می‌توانیم سطح تفکر جامعه را یک قدم از اینکه فقط صرفاً به علوم انسانی بخواهند بپردازند بالا ببرید. دستگاه محاسباتی هم طبیعتاً دو بخش دارد هم بخش کیفی دارد و هم بخش کمی. بخش کیفی می‌شود روش و منطق. بخش کیفی، ریاضیات است. اگر به پذیرش رسید که ریاضیات، تحول لازم دارد آن وقت می‌توانیم بگوییم که لازمه این تحول، تغییر فلسفه این علوم هست. ما همین راه را جلو رفتیم و همین باعث شد که تا حد زیادی ـ نمی‌خواهم بگویم همه قبول کردند ـ همه اذعان به گویا بودن بحث کردند. آن چیزی که ما در بحث ریاضیات از مرحوم استاد علامه حسینی ره یاد گرفته بودیم و به عنوان مبانی کار دستمایه کار ما بود باعث شد که توانستیم یک قدم جلو بیاییم. وقتی می گوییم ریاضیات باید تغییر کند تغییر به معنای توسیع آن است نه به معنی نسخ؛ مانند انقلاب کوپرنیکی در کیهان شناسی. لازمه این توسیع این است که بتوانید مبانی و مفاهیم پایه ریاضیات جدیدی را پی ریزی کنید؛ یعنی باید بتوانید مفاهیم پایه جدیدی در هندسه و نظریه اعداد جدید تحویل بدهید. تا قبل از تحولات ریاضیات جدید، شما اعداد حقیقی، اعداد طبیعی، حسابی، صحیح نسبی و گویا و گنگ را داشتید که این مجموعه را اعداد حقیقی می‌گفتند. این ظرفیتی برای محاسبات ایجاد می‌کند که در طول تاریخ ایجاد شده است. اما اگر به این بسنده می‌کردید هیچ کدام از وسایل الکترومغناطیس را نمی‌توانستید بسازید. چون تا قبل از این شما فقط یا رسانا یا نارسانای جریان الکتریکی داشتید. وقتی می‌خواهید وسائل الکترونیکی تولید کنید به ماده ای نیاز است به نام نیمه رسانا. یعنی اگر این طرف جریان الکتریکی قرار بگیرد آن طرف دریافت کنید ولی بالعکس این عمل انجام نگیرد. این نیاز به یک دستگاه محاسباتی دیگری دارد. در دستگاه اعداد حقیقی نمی‌توانید این محاسبه را انجام بدهید لذا نظریه ای به نام اعداد مختلط پایه گذاری می‌کنید که اعداد آن دو بخشی است یک بخش حقیقی است و یک بخشی موهومی. چرا موهومی می گویند؟ چون در دستگاه اعداد حقیقی زیر رادیکال هیچ وقت نمی‌تواند منفی باشد ولی در اعداد مختلط قسمت دوم جزئی است که ضریبی از √(-۱) قرار می‌گیرد و این در مباحث الکترونیک جواب می‌دهد. این را که خدمت شهید فخری زاده عرض کردم ایشان فرمودند که دقیقاً در مکانیک کوانتوم هم با محاسبه جزء موهومی‌ می‌توانیم جلو برویم و این مطلب را تأیید کردند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ۱. مضمون فرمایش حضرت امام این بود که فضلای جوان برای بعد از پیروزی و استقرار حکومت اسلامی بر اساس دین فکر کنند. ضرورت تحول در ریاضیات متناسب با امور جامعه اسلامیوقتی لازمه تحول در فیزیک تحول در دستگاه محاسباتی بود به این معنا که توسیع پیدا کند تا بتواند مسائل جدید را محاسبه کند متناظر با این زمانی می‌توانید محاسبات امور مربوط به جامعه ‌‌‌اسلامی را دقیق و درست انجام دهید که توسیع در ریاضیات در دستگاه محاسباتی انجام بدهید. کلیه علوم از جمله تصمیم گیری‌‌‌های کلان اجتماعی اگر بخواهد ناظر به عالم عینیت باشد چون در عالم عینیت شما کیف بدون کمّ ندارید برای حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر باید کمیت آن را هم بدانید. یعنی باید معادله انتقال تحویل دهید. هم اکنون هم در علوم غربی معادله انتقال را تحویل می‌دهند. مثلاً درباره تصمیم گیری در مذاکرات بین آمریکا و شوروی سابق برای پیمان محدودیت موشک‌‌‌های بالستیک مثل پیمان سالت دو آیا این صرفا یک مذاکره عادی و امضای قرارداد است؟ خیر، قبل از آن کارشناسان می‌نشینند و محاسبات ریاضی انجام می‌دهند. محاسباتی انجام می‌دهند که تصمیم گیران را به این برسانند که قرارداد باید امضا شود و این فقط در یک قرارداد هم نیست و تمام مذاکراتی که انجام می‌گیرد این وجود دارد. با همین محاسبه بررسی می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که کودتای مخملی و انقلاب مخملی در کشورهای جمهوری‌‌‌های شوروی و بلوک شرق راه بیندازند و آن را از هم بپاشانند و نتیجه هم می‌گیرند. کما اینکه در مذاکرات‌ها هم نتیجه می‌گیرند به بازی برد برد انجام می‌دهند هم شوروی در پیمان سالت دو به نتیجه می‌رسد و برنده می‌شود هم آمریکا. این محاسبات را برای ما هم انجام می‌دهند. به وسیله نفوذ محاسباتی که در اذهان کارشناسان ما به این شکل که این را برایشان علم تجلی دادند و اینکه روش ‌‌‌علمی این است. محاسبات ‌‌‌علمی این جوری انجام می‌گیرد. این را باور کردند و متخصصین ما نیز محاسبات خود را همین‌طور انجام می‌دهند که البته به شکست می‌انجامد. مثلاً می‌گویند که می‌خواهیم بازی برد برد کنیم؛ می‌خواهیم با امریکا مذاکره کنیم و تحریم‌ها برداشته شود و رفاه برای جامعه بیاید و چرخ سانتریفیوژها بچرخد و چرخ کارخانه‌ها هم بچرخد. مردم اینها را گزاره‌‌‌های کیفی می‌بینند اما با کمی دقت متوجه حرف‌‌‌های ریاضی آن هم می‌شوید. بازی برد برد شکلی از نظریه بازی‌‌‌ها (گیم تئوری) است که خودش شاخه‌ای از ریاضیات کاربردی است. این نظریه نشان می‌دهد که در شرایطی که کنشگران عرصه سیاست و اقتصاد می‌خواهند تصمیم بگیرند در خلأ نیستند و وقتی که تصمیم می‌گیرند رقبایشان هم تصمیم می‌گیرند. پس چه کنیم که هر کدام به منافع خود برسند و نتیجه برد برد باشد. آیا این یک نظریه پیش پا افتاده است؟ خیر، این نظریه ای است که بعداز جنگ جهانی تا الان هفده دانشمند روی آن جایزه نوبل گرفتند (نه جایزه صلح و ادبیات که به هر ضد انقلابی می‌دهند.) و دانشگاه‌‌‌های معتبر دنیا روی آن دوره دکترا و پسادکترا دارند. اما اگر این قدر معتبر است چرا در ایران جواب آن بازی که به نام برد برد باشد وقتی برمی‌گردند خود آن‌ها که امضا کردند می‌گویند باخت برد؛ می‌گویند خسران مطلق و تقریباً هیچ به دست نیاوردیم. آقای سیف رئیس بانک مرکزی پشت تریبون این را گفت. زیرا همان گونه که شما با اعداد حقیقی نمی‌توانستید دستگاه‌‌‌های الکترونیکی بسازید دستگاه محاسباتی ریاضی که برای جامعه کفار ـ جامعه ای که به ایمان الهی معتقد نیست و تحت ولایت الهیه نیست ـ جواب می‌دهد برای جامعه ای که انقلاب کرده و خواسته تحت ولایت الهیه قرار بگیرد جواب نمی‌دهد. و اگر جواب نمی‌دهد شما باید یک دستگاه محاسباتی دیگری بسازید. نظریه اعداد طاق‌دار مصداقی از تحول مفهوم عدد از همین جا اولین چیزی که شروع می‌شود این است که نظریه اعداد جدیدی باید تحویل بدهید. چه طور آن‌ها برای ساخت وسایل الکترونیکی مجبور شدند که اعداد مختلط بسازند، شما برای محاسبات تصمیم گیران جامعه دینی مجبور هستید که «نظریه اعداد طاق‌دار» را بسازید. اعداد طاق دار اعدادی است که خودش به تنهایی معنا نمی‌دهد بلکه عددی است که میزان تأثیر آن زمانی روشن می‌شود که شما معین کنید که ذیل چه کاری است و ولایت آن در چیست و تولی آن در چه حد است و تصرف آن چگونه است. این منجر به محاسباتی می شود که یک مسئول می تواند در تصمیم گیری نقطه زنی کند. اگر این خوب برای جامعه تبیین شود و نشان داده شود که ضعف محاسباتی باعث شکست‌‌‌های چندین ساله جامعه دینی بوده است به این گونه که مدیران جامعه وقتی می‌خواستند تصمیم بگیرند به فرامین امامین جامعه در مقابل مدیریت ‌‌‌علمی اتهام مدیریت شعاری می‌زدند که می گفتند «ما جامعه را طبق محاسبات ‌‌‌علمی به جلو می‌بریم، دست از شعار بکشید و جام زهر بنوشید و بگذارید که ما جامعه را ‌‌‌علمی اداره کنیم.» منظور ایشان از ‌‌‌علمی اداره کردن این بود که محاسبات آن باید ‌‌‌علمی باشد. اما محاسبات ‌‌‌علمی چه طوری است؟ امثال نظریه گیم تئوری و نحوه محاسبه آنها به ما دیکته می‌کند که باید قطعنامه ۵۹۸ را امضاء کنیم. این محاسبات به ما دیکته می‌کند که باید برویم مذاکره مستقیم کنیم و برجام را امضا کنیم. این محاسبات به ما دیکته می‌کند که نباید ناو آمریکایی را بزنیم. این‌ها همه حاصل دستگاه محاسباتی است که آن‌ها را به عنوان علم برای جامعه متخصصین ما جلوه دادند. اگر این را ‌‌‌علمی دیدیم دیگر فرامین مقام معظم رهبری و مرحوم حضرت امام را شعار تلقی می‌کنیم. اما اگر روشن شد که نه اینکه شما می‌گویید ‌‌‌علمی نیست باید سراغ محاسبات دیگری برویم. چرا؟ چون همین جور که اعداد حقیقی در حیطه الکترومغناطیس و کوانتوم جواب نمی‌داد و مجبور بودید که بروید دستگاه محاسباتی دیگری اختراع کنید تا بتوانید محاسباتی که انجام می‌دهید درست باشد و بتواند این تکنولوژی‌‌‌های روز را بسازید، پس اگر بخواهید جامعه دینی را اداره کنید این دستگاه محاسباتی جواب نمی‌دهد و نیازمند محاسبات دیگری هستید. این به معنای این نیست که ریاضیات کلاً دور ریخته شود کما اینکه ریاضیات جدید که آمده است باعث نشده است که شما نسبت به محاسبات روزمره خود ریاضیات قدیم را کنار بگذارید. اگر می‌خواهید اینجا را سنگفرش کنید با همان ریاضیات اقلیدوسی محاسبات را انجام می‌دهید و نمی‌آیید انتگرال بگیرید و سطح زیر منحنی را محاسبه کنید. ولی اگر ابزار دقیق می‌خواهید بسازید برای محاسبه دقیقه، نیاز به ریاضیات جدید دارید. صحبت ما هم این است که برای محاسبات عادی جامعه همان ریاضیات قدیم خوب است. حتی برای ساخت ابزار متعارف صنعتی لازم همین ریاضیات موجود خوب است ولی اگر برای محاسبات تصمیم گیری‌‌‌های کلان اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه دینی می‌خواهید نقطه زنی کنید این دستگاه‌های محاسباتی جواب نمی‌دهد. باید دستگاه محاسباتی دیگری بیاورید. این چسباندنی نیست که بگویید پارامتری دیگر هم مثل ایمان اضافه می‌کنیم. در دستگاه ریاضیات قدیم یک پارامتر دیگری به نام حرکت به آن نچسبانید بلکه اعداد جدیدی را پایه گذاشتید و هندسه و ریاضیات جدیدی را تحویل دادید. یعنی عدد دیگر آن عدد نیست. آن موقع عدد شما تک بود و الان زوج مرتب یا در شکل کامل آن سه گانه مرتب است. آن موقع صفحه رهای اقلیدسی بود الان صفحه جهت دکارتی است. آن موقع خط شما خط ترسیمی ‌بود الان خط شما خط معادله ای است. پس اگر این تغییرات در مفاهیم پایه باعث شد که بر اساس آن ریاضیات برداری و آنالیز توابع مختلف را پایه گذاری کنند اینجا هم چسباندنی نیست و باید تحول در مفهوم عدد و سایر مفاهیم پایه رخ دهد. چون به برخی از دوستان که این بحث را می‌گفتم می گفتند یک پارامتر هم به معادلات اضافه می‌کنیم به نام ایمان. گفتم این چسباندنی نیست؛ این باید در ذات عدد ـ همان طور که آن‌ها در ذات عدد حرکت را آوردند ـ بیاید. دیفرانسیل و انتگرال با عدد عادی که حرکت را در آن چسبانده باشید نمی‌تواند جور باشد. بلکه باید مفهوم عدد را از عدد تکی در بیاورید و به یک زوج مرتب تبدیل کنید تا نشان دهید که به صورت طول و عرض ربطی دارد تغییر می‌کند. تا وقتی که عدد را تکی می‌بینید و به ذات آن نگاه می‌کنید مثل نقطه ای است که به ذات آن نگاه می‌کنید نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع و نه می‌توانید پیشرفتی برای آن ببینید. اگر در عدد بخواهید ایمان بالله را بیاورید، ایمان به معاد را بیاورید، توحید را بیاورید، نبوت را بیاورید باید یک عدد جدیدی تعریف کنید. در این صورت باید عدد طاق دار را تعریف کنید. مثلا وقتی می گویید ۲۸ می‌گویم ذیل چه طاقی است و ولایت آن در چه درجه ای است و تولی آن چه شکلی است و تصرف آن چه شکلی است که من بفهمم که قدرت اثر این در عالم خارج چه قدر است. ممکن است که این به اندازه دو تا واحد اثر داشته باشد و ممکن است که به اندازه ۶۴ واحد اثر داشته باشد. این بسته به این است که شما به من بگویید که این تشکیل یافته از چه ولایت، تولی و تصرفی است. اما آیا این کافی است؟ خیر. این را دقت کنید: شما اگر بنویسید ۴ که تشکیل شده باشد از دو ضربدر دو ضربدر یک، نقطه اثر آن در عالم خارج با چهاری که تشکیل شده باشد از چهار ضربدر یک ضربدر یک متفاوت است. در ریاضیات بحثی است در تجزیه اعداد به اعداد اول، اعداد را می‌شکاندیم تا جایی که برود به عدد اول برسیم که غیر از به خودش و یک قابل تقسیم نباشد ولی خیلی ترتیب آن مهم نبود اگر می‌شکاندیم به سه و دو و شش می‌شکاندیم فرقی نمی‌کرد که می‌گفتیم سه ضربدر دو یا بگوییم دو ضربدر سه. اما اینجا مهم است. اگر چهار است دقیقاً شکست آن یعنی تجزیه به ولایت، تولی و تصرف آن و ترتیب این‌ها میزان اثرگذاری این عدد در عالم خارج را معین می‌کند. آن وقت باید بتوانید محاسباتی که برای آن می‌نویسید و جمع و ضرب آن و تقسیم آن و تفریق آن به گونه ای متمایز با اعمال ریاضی موجود باشد. این منجر به این می‌شود که در محاسبات خود دقیقاً بتوانید نقطه زنی کنید. یعنی بتوانید قبل از رفتن برای مذاکره، محاسبات را بنویسید و نشان آقایان بدهید که طبق محاسبات ‌‌‌علمی دارید می‌روید باخت برد انجام بدهید. اگر محاسبات ‌‌‌علمی جلوی ایشان گذاشتید طبیعی است که هیچ کسی نمی‌خواهد خود را بدنام تاریخ کند که بگوید که من می‌دانستم می‌بازم می‌خواستم بروم برای کشور ورشکستگی بیاورم. ولی وقتی که این دستگاه محاسباتی را نداشته باشید شما صرفا شعار می‌دهید. امتداد بخشی فلسفه اسلامی این بحث علاوه بر پایه‌‌‌های ریاضی که به مفاهیم پایه ریاضیات می‌رساند ناظر به مبنای فلسفی هست که چگونه باید فلسفه ‌‌‌اسلامی را امتداد بخشی اجتماعی کنیم. حضرت آقا فرمودند که امتداد بخشی حکمت متعالیه خیلی از بزرگان خیال کردند که باید بروند اصل‌ها را بردارند بگردند دنبال اینکه ببینند فلسفه اقتصاد، فلسفه سیاست و فلسفه جامعه شناسی در آن به وجود می‌آید یا نه. تلاش‌هایی هم کردند و بعد هم مجبور شدند بگویند که از این چیزی در نمی‌آید. در حالی که حضرت آقا می‌فرمایند که «امتداد بخشی اجتماعی حکمت صدرایی» و امتداد بخشی یعنی توسیع. اگر چیزی را می‌خواهید امتداد بدهید باید بزرگتر کنید که این به معنی تحول است اما نه تحول ناسخ، بلکه تحول توسیعی فلسفه است. تحول توسیعی چون تحول است ممکن است که مبنا عوض شود یعنی حتماً تحول است و نگرش روشی عوض شود و مفاهیم پایه عوض شود اما امتداد آن باشد. با این تفسیر فلسفه نظام ولایت امتداد بخش فلسفه حکمت متعالیه است. امتداد بخش اجتماعی حکمت متعالیه است اما ما هیچ وقت خود را امتداد بخش کانت، دکارت، هگل و امثال آن نمی‌دانیم. چون آن‌ها هیچ کدام نمی‌خواستند پرستش خداوند را تئوری پردازی کنند اما جناب ملاصدرا می‌خواسته که پرستش خداوند را تئوری پردازی کند و خیلی هم موفق شده است. لذا تا قبل از انقلاب ‌‌‌اسلامی توانستند علمای ما عقاید نظری افراد را با همین هدایت کنند و سرپرستی کنند. بعد از انقلاب زمانی که شما می‌خواهید این را امتداد بخشی اجتماعی کنید نیاز هست که توسیع دهید. این توسیع اصلاً و ابدا نمی‌چسبد به اینکه شما بخواهید بگویید که برچسب زده شود که شما امتداد بخش هگل هستید امتداد بخش کارت هستید و دکارت هستید و امثال آن چرا؟ چون هیچ کدام از آن‌ها نمی‌خواستند قواعد پرستش خداوند را در امور چه ذهنی و چه عینی تئوری پردازی کنند ولی جناب ملاصدرا این را کار خواسته است بکند پس ما امتداد او هستیم نه امتداد دیگران. این تا مبانی فلسفی هم پیش می‌آید اما هیچ ضرری نسبت به اینکه بخواهد بگوید من فلسفه دیگری هستم ندارد بلکه ادامه آن هست. در این راستا کتاب‌‌‌های مختلفی نوشته شد هم کتاب بحث ریاضیات و هم چند کتاب دیگر مثل «تنگه احد معاصر» و بحث «حلقه مفقوده علوم انسانی» که این و دو تا کتاب دیگر در رابطه با آسیب شناسی عینیت اول نوشته شد که نشان داده شود که اول مشکل جامعه چه هست و چگونه می‌شود این مشکل را جلو برد. بعد آمدیم مبانی را یکی یکی شروع به مدون کنیم که از جمله دوستان عزیز ما حاج آقای خاکی و حاج آقای طاهری و برخی دیگر از دوستان ما بحث فلسفه حرکت ‌‌‌اسلامی را مدون کردند و فلسفه نظام ولایت را مقایسه کردند در سه بخش «نسبت بین وحدت و کثرت» و «نسبت بین و زمان و مکان» و «نسبت بین اختیار و آگاهی» و نسبت بین آن و فلسفه مشاء و فلسفه اشراق و فلسفه حکمت متعالیه و این را به چاپ رساندیم. بعد از آن باز تحقیقات ادامه پیدا کرد. این وسط مهم ترین فاجعه ای که رخ داد هوشیاری دشمن نسبت به نقش شهید عزیز ما شهید فخری زاده بود که ایشان را از جامعه ‌‌‌اسلامی گرفتند و واقعاً پشتوانه ‌‌‌علمی و اجرایی قوی ای از کشور دریغ شد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.جهت دسترسی به صوت، میتوانید آن را از فایل ضمیمه در انتهای مطلب دانلود نمایید. ]]> گفتگو ، گفتار Sat, 30 Dec 2023 07:38:02 GMT https://www.foeq.ir/vdcj.xevfuqe8vsfzu.html مقاومت، مظلومیت و شهادت راه تغییر وجدان عمومی بشر است https://www.foeq.ir/vdci.razct1arrbc2t.html آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری با حضور در آیین گرامیداشت سالروز شهادت شهید سید روح الله عجمیان که جمعه ۱۲ آبان در محل معراج این شهید والامقام برپا شد گفت: درگیری هایی که میان مومنان و کافران همواره وجود دارد برای جدا ساختن و نشان دادن صف حق و باطل است. نماینده مردم البرز در مجلس خبرگان رهبری با اشاره به آیات قرآن در خصوص جنگ احد افزود: بسیاری از مومنان در جنگ احد مورد آزمایش و امتحان قرار گرفتند،عده ای چون جنگ در منطقه ای به نام احد به تصمیم پیامبر(ص) برپا شد، کنار کشیدند و عده ای دچار سستی و فرار از میدان شدند. وی ادامه داد: آنانی که اهل حق هستند قلوبشان استحکام پیدا می کند و اخلاص پیدا می کنند، استوارتر و مومن تر می شوند، خداوند می فرمایند که در جریان این درگیری های میان حق و باطل، مومنان و کافران تمیز داده می شوند. راهبرد خون بر شمشیر رویکرد تمام انبیاء است میرباقری در ادامه با ذکر دعای امام حسین(ع) در سحر عاشورا اظهار کرد: صحنه جدا شدن حق از باطل برای این است که ذهن ها را روشن کند و مانع ظلمت شود؛ عاشورا سراسرش اظهار قدرت است هیچ کجا شما ضعف نمی بینید، صبح عاشورا که دو صف مقابل یکدیگر ایستادند، امام حسین(ع) ۲ خطبه خواندند و اعلام موضع کردند. در هر دو خطبه با قاطعیت فرمودند که « هیهات من الذله» . در خطبه دوم نیز می فرمایند که نه ذلیلانه بیعت می کنم و نه فرار می کنم. کمال قاطعیت همراه با حماسه و مظلومیت است. به گفته وی، مقاومت، مظلومیت و شهادت راه تغییر وجدان عمومی بشر است، امام حسین(ع) با حرکت جهادی و روحیه شهادت طلبه این راهبرد را تبیین کردند. امام کمال قاطعیت است. حتی در آخرین لحظات شیرخواره خود را بر بالای دست می گیرد تا به او آب دهند. می داند که او را تیر می زنند ولی می خواهد وجدان های بشری را بیدار کند. آیت الله میرباقری تصریح کرد: همواره جبهه شیطان درهم آمیختگی حق و باطل است تا مردم را فریب دهد، آنانی که شعار آزادی و دفاع از حقوق مردم می دهند. چگونه می توان حقانیت جبهه حق را نشان داد، راهکار و راهبرد مظلومیت، مقاومت و شهادت است. وی عنوان کرد: راه تغییر وجدان عمومی بشر این است که تحمل کنیم، اینکه امام می فرمایند خون بر شمشیر پیروز است راهبرد تمامی انبیاء است و حتما پیروز می شود. آنچه انگیزه استقامت برای وعده حق ایجاد می کند همان انتظار است آیت الله میرباقری توضیح داد: اسلام با شهادت بساط مارکسیست ها را جمع کرد، پرچم آزادی خواهی مارکسیست ها و لیبرالیست ها مبنایی جز دروغ ندارد. وی عنوان کرد: تمامی کسانی که به نحوی در مسیر حق حرکت می کنند در مکتب عاشورا هستند حتما پیروز صحنه عاشورا و سیدالشهداء است. نماینده مردم البرز در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: ادامه طرح عاشورا همین جریان های امروز در جبهه حق است و آنچه انگیزه استقامت برای وعده حق ایجاد می کند همان انتظار است. آیت الله میرباقری اظهار کرد: استقامت جبهه مومنان است که مدعیان دموکراسی را مجبور می کند که به حمایت رژیم اسرائیل آید. نماینده مردم البرز در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: رویش خون شهید روح الله عجمیان کار را برای جبهه باطل سخت کرد؛ خون پاک شهدایی همچون این شهید والامقام مقدمه دولت ظهور حضرت مهدی(عج) است. به نقل از خبرگزاری شبستان ]]> گفتگو ، گفتار Sat, 04 Nov 2023 06:33:00 GMT https://www.foeq.ir/vdci.razct1arrbc2t.html سخنرانی حجت السلام والمسلمین پیروزمند در نشست پنجم «به قله نزدیکیم» https://www.foeq.ir/vdch.inzt23nizftd2.html پیروی فرمایش رهبری که فرمودند: «به قله نزدیکیم» پنجمین نشست علمی باعنوان به قله نزدیکیم توسط حسینیه انقلاب برگزار گردید. در این نشست حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند نیز در روز شنبه مورخ 6 آبان ماه 1402 مطالب خود را با عنوان "قدرت ارائه الگو در تمدن سازی" بیان نمودند که صوت و متن آن در فایل ضمیمه در انتها ارائه شده است. ]]> گفتگو ، گفتار Wed, 01 Nov 2023 13:43:55 GMT https://www.foeq.ir/vdch.inzt23nizftd2.html زن فرعونیت جمال دارد و مرد فرعونیت جلال. https://www.foeq.ir/vdcd.f0f2yt0xja26y.html يعنی هر دو، نفس أماره‌شان دعوت می‌كنند به اين‌كه خودشان را معبود قرار بدهند و ديگران را پرستنده و عابد خودشان. استاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی ۱۳۷۷٫۶٫۲۱ https://eitaa.com/AndisheMonir/317 ]]> گفتگو ، گفتار Mon, 30 Oct 2023 07:24:08 GMT https://www.foeq.ir/vdcd.f0f2yt0xja26y.html جلد دوم کتاب "ولایت الهیه" اثر آیت الله میرباقری https://www.foeq.ir/vdch.znzt23niiftd2.html ولایت الهیه 2: نگرشی بر جایگاه امام در نظام خلقت اصل امامت، اندیشه ای جاودان و ماندگار در تاریخ اسلام و از مهمترین ارکان نظام اعتقادی شیعیان است که درباره حقیقت و چیستی آن، وجوب و وجود امام، غایت جریان امامت، صفات و ویژگی های امام و … به تفصیل سخن گفته شده و کتاب های زیادی به رشته تحریر درامده اند.کتاب حاصر با عنوان «جایگاه امام در نظام خلقت» گامی دیگر در این مسیر است که این حقیقت قدسی را از زاویه ای نو تبیین می کند و ابعاد و اضلاع دیگری از آن را می شکافد. ]]> گفتگو ، گفتار Mon, 16 Oct 2023 12:18:05 GMT https://www.foeq.ir/vdch.znzt23niiftd2.html